آشنایی با دیار من یاسوج مرکز کهگیلویه و بویر احمد +عکس
کهگیلویه و بویراحمد یکی از استانهای جنوبی کشور ایران است. مرکز آن شهر یاسوج است و با مساحتی حدود ۱۶هزار و 249 کیلومتر مربع، سرزمینی نسبتاً مرتفع وکوهستانی با اقلیم کم نظیر و بافت اجتماعی عشایری قبیله ای بوده ودارای طبیعتی چشم نواز وزیبا وچهار فصل است.
جمعیت کهگیلویه و بویراحمد را اکثریت قوم لر تشکیل داده است و بر پایه سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۰ برابر با ۶۴۰،۰۰۰ نفر بوده که ۵۰درصد آنها در شهرها سکونت دارند ولی علیرغم سیاست های مغرضانه حکومت پهلوی برای اسکان اجباری عشایر واستمرارغلط واشتباه اجرای این سیاست در جمهوری اسلامی هنوز زندگی عسایری بطور کامل منسوخ نشده است و باقیمانده فرهنگ ایل و کوچ به سختی برای حفظ حیات خویش دست وپا می زند.
تقسیمات کشوری
این استان به هفت شهرستان و ۱۶ بخش تقسیم شده است که شامل ۱۶ شهر وبیش از ۱۷۰۰ روستا می گردد.
شهرستانهای این استان عبارتند
از:
· شهرستان چرام (چرام)
· شهرستان باشت ( ( باشت
موقعیت
استان کهگیلویه و بویراحمد از جمله استانهای جنوبی ایران به شمار می رود که با پنج استان همسایه است :
از شرق با استان اصفهان و فارس، از جنوب با استان بوشهر، از غرب با خوزستان و از شمال با چهارمحال و بختیاری.
آمار
این استان از نظر جمعیت و مساحت از استانهای کوچک ایران است و درهر دو مورد دارای رتبه ۲۸ در بین سی استان می باشد.
بزرگترین و پرجمعیتترین شهرستان استان، شهرستان بویراحمد به مرکزیت یاسوج می باشد.
تاریخچه
استان کهگیلویه وبویراحمد را به دیار آریوبرزن می شناسند.حمداله مستوفی در تاریخ گزیده از ایل جاکی نام میبرد.
در قدیم چهار ایل بویراحمد، نویی، دشمنزیاری و چرام را اصطلاحاً «چهاربنیچه» مینامیدند. منطقه ای که اکنون استان کهگیلویه و بویراحمد نام دارد دارای پیشینه کهن تاریخی است . هر چند در گذشته ای نه چندان دور ،جزء یکی از بلوکهای مملکت فارس بوده که خود شامل دو قسمت می شد : قسمت شمال شرقی که آن را سردسیر و کوهستانی و پشت کوه می نامیدند و قسمت جنوبی و غربی که نره کوه و بهبهان نامیده می شد.
پژوهشگران معتقدند که مهد حکومت بزرگ هخامنشیان و محل تولد پادشاهان کبیر آن در منطقه ی انشان بوده و هم اکنون نیز آثاری در رابطه با صحت این موضوع در کهگیلویه و بویراحمد کشف شده است.از جمله سران ایلات وطوایف عشایری این استان در عهد گذشته می توان به:عبدالله خان ضرغام پور-منصور خان باشتی-سرتیپ خان طاهری-خسرو خان بویراحمدی-ناصر خان طاهری-کی کاووس نیکنام نگین تاجی-محمد حسین خان ضرغامی-محمد علی خان خلیلی-اسفندیار خان دشمن زیاری-کریم خان بهادر اسلطنه-میر حداد افتخاری-کی نصیر بهادر-ملا ولی پناهی و کی علیخان ایزدپناه اشاره نمود.
· استان در دوره های مختلف تاریخ شناسی ایران
1. تاریخ پیش از اسلام و پیش از ورود اریاییان
این استان (منطقه جغرافیایی این استان) در دوره هزاره 4 قبل از میلاد بخشی از تمدن عیلام بوده.
2. در دوره بعد از اسلام و همچنین بعد از ورود اریایی ها
این استان به جز در سلسله حکومت سامانیان و طاهریان و قراقویونلو و قسمت شمالی ان در حکومت ماد ها جزیی از خاک تمامی حکومت های ایران بوده.
سیری دروقایع تاریخی کهگیلویه وبویراحمد در دوران پهلوی
با پیش آمدن شهریور ۱۳۲۰ و بروز جنگ جهانى دوم و اشغال ایران توسط متفقین و خلع رضا شاه از سلطنت، اوضاع کشور دوباره آشفته شد و خوانین کهگیلویه و بویراحمد که تا این زمان جزیی از فارس بود ودر زندان به سر مىبرند آزاد شدند. از جمله این خوانین عبدالله خان ضرغام پور فرزند شکر الله خان و محمد حسین خان طاهرى فرزند سرتیپ خان و حسنقلى خان پسر امام قلى خان رستم ممسنى و محمد على خان پسر حسین خان بهمئى کهگیلویه اى بوده اند.
هدف از آزادى سران ایلات و اعزام آنها به ولایات این بود که آنها با کمک دیگر رؤساى ایلات قشقایى و بختیارى حکومتى تشکیل دهند و بر علیه اشغالگران بجنگند. ولى على رغم هدف مذکور، این خوانین با ورود به مناطق عشایرى به ایجاد بلوا و آشوب و مسلح کردن افراد ایلات و تقویت مقام خود پرداختند.
بهبهان در آن زمان مرکز کهگیلویه و بویراحمد محسوب مىشد و با ورود خوانین، امنیت این شهر کاملاً سلب شده بود، و هر روز به کاروان یا پست امنیه اى حمله مىشد و افراد آنها خلع سلاح، و در صورت مقاومت کشته مىشدند و بدین ترتیب، ایلات در صدد بدست آوردن اسلحه و مهمات بودند.
در سال ۱۳۲۱ ه .ش عبدالله خان داراى چنان قدرتى شده بود که تهدیدى جدى براى دولت محسوب مىشد. در همین سال قشونى از مردم بویراحمد را جمع آورى کرد و در اطراف شهر بهبهان متمرکز نمود.
به دنبال این اقدام، سرهنگ البرز رئیس شهربانى خوزستان و سرهنگ سهراب زاده فرمانده نظامى بهبهان با عبدالله خان ملاقات کردند. عبدالله خان موقعیت را مناسب دید و پیشنهاداتى از جمله تأمین جانى خودش از طرف دولت، استرداد املاک و دارایىهایش، آزادى سایر سران بویراحمد از زندان و تعیین وى به سمت ایلخانى تمامى کهگیلویه و بویراحمد را در خواست کرد.
عبدالله خان سپس عازم منطقه آرو شد و در اینجا در راستاى گسترش قدرت خود پیمان اتحادى با مظفر خان آریایى کلانتر بویراحمد گرمسیر منعقد کرد. در همین ایام خسرو خان قشقایى و اغلب خوانین ممسنى، دره شورى، کشکولى و احتمالاً تعدادى از خوانین بختیارى در منطقه چم اسپید، گرد هم آمدند و پیمان اتحادى میان ایلات کهگیلویه، ممسنى، قشقایى و بختیارى منعقد شد که به پیمان «چم اسپید» معروف گردید.
۲ـ قتل عام افسران و سربازان پادگانهاى سمیرم و حنا
در سال ۱۳۲۲ پادگان نظامى حنا از توابع شهرستان سمیرم و پادگان نظامى سمیرم مورد حمله ایلات قشقایى و بویراحمدى قرار گرفتند.
در نتیجه این حمله، عده کثیرى از نظامیان و عشایر کشته شدند و پادگانهاى نظامى خلع سلاح و مهمات آنها به غارت رفت.
درباره علل وقوع این حادثه گفته مىشود، عوامل بیگانه با تحریک ناصرخان و خسرو خان قشقایى و عبدالله خان ضرغام پور این واقعه را به وجود آورده اند.
به دنبال آن در تابستان سال ۱۳۲۲ ه .ش دولت به لشکر ۱۹ اصفهان فرمان داد تا گروهى را براى سرکوب عشایر بویراحمد و قشقایى به سمیرم بفرستد. از طرف دیگر عشایر از فرصت استفاده کرده به بهانه ى کوچ، تمام نیروها و امکانات خود را به سمیرم و ارتفاعات اطراف آن منتقل نمودند.
ستون نظامى هنگامى به سمیرم رسید که عشایر بویراحمد و قشقایى بر ارتفاعات مشرف بر سمیرم مسلط شده بودند. در این اثنا محمولهاى نظامى شامل چند کامیون آذوقه که از شهر کرد به سوى سمیرم در حرکت بود، مورد حمله عشایر قرار گرفت و پس از تخلیه آذوقه، کامیونها را آتش زدند و همچنین چند نفر از درجهداران را به قتل رسانند.
روز هشتم تیرماه ۱۳۲۲ ه .ش بویراحمدىها و قشقایىها با سلاحهایى که از کامیونها غارت کرده بودند به پادگان سمیرم حمله نمودند و زد و خورد شدیدى روى داد. على رغم مقاومت نظامیان و به دلیل نرسیدن نیروهاى پشتیبانى و قتل سرهنگ شقاقى و تعداد دیگرى از فرماندهان در روز یازدهم تیر ۱۳۲۲ ه .ش پادگان سمیرم به دست اشرار افتاد. در این جنگ حدود صد نفر از قواى دولتى، ۵۰ نفر از مردم سمیرم و ۴۰ نفر از قشقایىها و بویراحمدها به قتل رسیدند.
تمام اسلحه و مهمات پادگان به غنیمت گرفته شد و بخش بزرگى از آن نصیب بویراحمدىها گردید. در بازگشت از جنگ سمیرم، قدرت نظامى ایل بویراحمد سردسیر به میزان قابل توجهى افزایش یافته بود.
محمد حسین خان طاهرى کلانتر بخش علیا پس از بازگشت از جنگ مذکور به منطقه تل خسرو و سررود مقر کلانترى خود بازگشت.
وى شرایط را براى خلع سلاح پادگان اردکان مناسب دید و در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۳۲۲ یعنى حدود یک ماه پس از جنگ سمیرم، به اتفاق پسر عمویش ناصرخان طاهرى (فرزند غلامحسین خان) و على و ولى ایزد پناه (دو برادر معروف) و حدود سیصد نفر از سایر کدخدایان و افراد مسلح بویراحمد علیا عازم اردکان گردیدند. آنها پس از خلع سلاح پادگان، سرکوبى و غارت شهر اردکان را نیز در دستور کار خود قرار دادند. آنها پس از بازگشت از اردکان، روند امور سیاسى ایل خود را به طور عادى ادامه داده و از تعدى به قلمرو دیگر ایلات همجوار اجتناب کردند.
اما عبدالله خان ضرغام پور کلانتر بخش سفلى تقویت بنیه نظامى ناشى از جنگ سمیرم را دستمایه تحکیم قدرت سیاسى و گسترش سلطه خود بر سایر ایلات منطقه و تلاش در جهت کسب مقام ایلخانى سراسر کهگیلویه قرار داد.
او فکر مىکرد با کسب این مقام، همانند خوانین قشقایى و بختیارى مىتواند امتیازات سیاسى بیشترى از دولت بگیرد و صاحب کرسى نمایندگى مجلس و مقامهایى از این قبیل نیز بشود. از این رو نیمه دوم سال ۱۳۲۲ مشحون از تلاشهاى او براى مطیع ساختن و یا حداقل هماهنگ کردن دیگر ایلات کهگیلویه است.
در این راستا او در اوایل پاییز همین سال به منظور برکنارى حبیب الله خان و به قدرت رساندن حیات خان که نسبت خویشاوندى با وى داشت، به ایل دشمن زیارى قشون کشى کرد. او موفق به سرنگونى حبیب الله خان نشد اما به شرط هماهنگى با بویراحمد، حاضر به ابقاى وى در مقام کلانترى دشمن زیارى گردید.
در اواسط پاییز همین سال، عبدالله خان موفق به سرنگونى امان الله خان کلانتر ایل چرام و به قدرت رساندن اسکندر خان چرامى به جاى وى شد و در زمستان همین سال نیز با محمد على خان خلیلى کلانتر ایل بهمئى گرمسیر به مذاکره پرداخته و با او به توافق رسید که مشترکا براى ایلخانى عبدالله خان و ایل بیگى محمد على خان تلاش کنند.
پس از این توافق، با توجه به اینکه برخوردى مشابه ایلهاى دشمن زیارى و چرام با ایل طیبى گرمسیر و کلانتر آن محمد حسین خان ضرغامى مقدور نبود، آنان تصمیم گرفتند به اتفاق کلیه سران ایلات متحد و کدخدایان زیر مجموعه خود در اسفند ماه همین سال، عازم لنده مقر کلانترى طیبى گرمسیر شده و با او در این مورد به مذاکره بپردازند.
اما آنان موفق نشدند که موافقت خان طیبى را در مورد ایلخانى عبدالله خان و ایل بیگى محمد على خان کسب کنند گرچه توانستند با ایجاد پیوندهاى خویشاوندى، رابطه دوستانهاى با او برقرار کنند.
۲ـ ملى شدن صنعت نفت
همزمان با ملى شدن صنعت نفت در سال ۱۳۲۹ ه .ش، عبدالله خان و خسرو خان با وساطت رؤساى طایفه قنوات بهبهان و مشورت خسرو قشقایى که طرفدار جبهه ملى بود، در شهر اهواز جلسهاى تشکیل دادند و تصمیم گرفتند از دکتر مصدق حمایت کنند.
آنان ذیل قرآنى را نیز امضاء کردند و تعهد نمودند که عبدالله خان رئیس ایل بویراحمد و خسرو خان نماینده تام الاختیار او باشد و اگر سیاست روز بر وفق مراد چرخید، خسرو خان با حمایت عبدالله خان و سران طایفه قنوات بهبهان که اکثریت جمعیت شهر بهبهان را تشکیل مىدادند و نیز کمک سران عشایر کهگیلویه، به جاى سلطان على سلطانى (که از سال ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۹ نماینده مجلس از کهگیلویه و بهبهان بوده) به نمایندگى مجلس انتخاب شود.
با انعقاد این پیمان اختلاف بویراحمد به ظاهر برطرف گشت و هر دو خان به تهران رفتند و با دکتر مصدق نخست وزیر وقت و رهبر جبهه ملى ملاقات و اظهار همبستگى با نهضت ملى ایران کردند.
اما از آنجا که تا آن زمان مسألهاى به نام «انتخابات» سابقه نداشت و نماینده آن مناطق تنها به وسیله خوانین انتخاب مىشده و براى خالى نبودن عریضه تعدادى رأى هم براى او مىنوشتند و نمایندگى او را اعلام مىداشتند و به طور کلى عشایر آن سامان از شخص نماینده و اختیارات و وظایف او هیچ اطلاعى نداشتند، با شروع انتخابات و بحث و بررسى بر سر نماینده منتخب و ورود در مسائل سیاسى (که در زمان دکتر مصدق مرسوم گردید)، میان عشایر اختلاف افتاد، به طورى که عدهاى از کاندید جبهه ملى (که آیت اللّه غروى نام داشت) و عدهاى دیگر از نماینده سابق (سلطانى) حمایت کردند.
بویراحمدىها و قسمتى از ایل طیبى و دشمن زیارى و بخش مهمى از شهرستان بهبهان از آیت الله غروى حمایت کردند و تعداد دیگرى از همین بخشها نیز از کاندیداتورى سلطانى حمایت مىکردند. در نتیجه، اختلافات منجر به درگیریها و قتل و کشتار گردید و جوّ انتخابات ناآرام شد.
سرانجام نماینده جبهه ملى به مجلس راه یافت ولى دیرى نپایید که در جریان کودتاى ۲۸ مرداد مجلس منحل گردید و کابینه دکتر مصدق سقوط کرد.
به دنبال این واقعه، بویراحمدىها ضمن انعقاد پیمان دوستى و همکارى با سران قشقایى، قصد حمله به تیپ بهبهان را داشتند اما با عقب نشینى قشقایىها، حمله نیز منتفى شد. در این زمان سرگرد کاتوزیان به نمایندگى دولت و از طرف تیپ نظامى بهبهان، در جلسهاى با حضور سران کهگیلویه و بویراحمد خصوصا عبدالله خان و خسرو خان شرکت نمود.
در این جلسه این دو خان پیشنهاد آزادى افراد جبهه ملى که در جریان کودتا دستگیر شده بودند و همین طور عدم استقرار پادگانهاى نظامى در مناطق کهگیلویه و بویراحمد را دادند. در همین زمان سرگرد کاتوزیان ضمن ملاقات جداگانه با عبدالله خان نقشه قتل خسرو خان را به وى پیشنهاد مىکند. زیرا خسرو خان نسبت به هوادارى از جبهه ملى سماجت زیادى به خرج مىداد.
عبدالله خان نیز به قصد هموار شدن راه براى مذاکره با دولت و پایان یافتن جنگ و ستیزها، این پیشنهاد را پذیرفت و در یک جلسه میهمانى که با حضور کدخدایان بویراحمد در قلعه فیلگاه ترتیب داده بودند، خسرو خان به دستور عبدالله خان به وسیله تیر نوکر او (به نام درویشعلى) کشته شد.
بعد از این واقعه، سلطانى نماینده مجلس به همراه فرمانده تیپ بهبهان به ملاقات عبدالله خان آمدند و به اتفاق او به شهرهاى بهبهان و اهواز مرکز لشکر خوزستان رفتند.
در این مسافرت فرمانده لشکر خوزستان، عدهاى افسر و سرباز در اختیار عبدالله خان گذاشت تا ضمن وصول بهره املاک او، سران ایلاتى را که هنوز هوادار خسرو خان بودند سرکوب و وادار به اطاعت از عبدالله خان نمایند و به این طریق عبدالله خان با دولت کودتا سازش کرد و به مناسبت آن پادگانها و پاسگاههاى نظامى که از ایلات خارج شده بودند به مناطق کهگیلویه و بویراحمد بازگشتند و افسران و درجهداران این پادگانها به اتفاق افسران انتظامات و به نمایندگى دولت، ناظر جریانات ایلى بودند و در مرکز هر ایل یک افسر در کنار خان آن ایل بر امور ایل ناظر بود.
در سال ۱۳۳۷ ه .ش اوضاع بویراحمد دگرگون شد و عدهاى از کدخدایان و مردم بویراحمد علیه عبدالله خان به مخالفت برخاستند. در نتیجه جنگ و خونریزىهایى به پا شد. دولت نیز براى از میان بردن قدرت عبدالله خان به تقویت بویراحمدىها پرداخت. در همین اثنا عبدالله خان و پسرش خدا کرم خان دستگیر شدند و به اهواز انتقال داده شدند و با وجود آنکه حکم اعدام عبدالله خان به مرحله قطعى رسیده بود ولى دستهاى مرموزى مانع اجراى حکم او گردید.
این دستهاى مرموز ظاهرا سپهبد تیمور بختیار معاون وزیر جنگ و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور بوده است و گفته مىشود که در آن زمان فعالیت زیادى جهت آزادى او و پسرش و بازگذاشتن دست آنها در جهت غارت و ایجاد آشوب داشته است و به همین خاطر عبدالله خان و پسرش پس از محکومیت به دو سال زندان، مورد عفو قرار گرفتند و آزاد شدند.
۳ـ قیام پانزده خرداد
در سال ۱۳۴۱ ه .ش امام خمینى(ره) به طور همزمان در چند جبهه متهورانه و دلاورانه با خانواده پهلوى و هم پیمانان داخلى و خارجى آنها مصاف داد. امام طى تاکتیک مدبرانه سیاسى ـ نظامى به مردم آنها را در جهت مخالفت و مبارزه با اصلاحات شاه و اصول شش گانه فرا خواندند.
اعلامیه هاى هیجانانگیز امام با سرعتى حیرتانگیز بدستور آیت الله محلاتى، آیت الله حایرى، آیت الله ملک حسینى، سید عبدالکریم تکیهاى انایى، سید حمد الله حسینى، سید یونس هاشمى، سید فتح الله تقوى و سید یحیى تقوى در کهگیلویه، بویراحمد و ممسنى منتشر شدند.
حاملین پیامها و اعلامیه هاى امام(ره) براى آنکه زحمتشان به ثمر رسد در اواخر اسفند ماه ۱۳۴۱ ه .ش و فروردین ماه ۱۳۴۲ ه .ش ضمن دعوت همه مردم به پشتیبانى از نهضت نیرومند روحانیت و انقلاب اسلامى، در مناطق پشتکوه رستم و ده بزرگ با مردان دلاورى که ایمان و عقیده والایى داشتند، ملاقات نمودند.
غلامحسین سیاه پور به اتفاق کردى انصارى و حسنقلى ایزدى کسانى بودند که به وسیله طلاب فوق اعلامیههاى امام به دستشان رسید.
سیاه پور که مىدانست در بازار مبارزه و جنگ، ایمان و عقیده والاترین سرمایه است. آنان مصمم شدند که علیه محمدرضا شاه پهلوى قیام کنند. سید على اصغر حسینى یکى از برجستهترین طلاب وقت چنین مىگوید که هنگامى که جهت پخش اعلامیه مراجع به آن منطقه رفته بودم وقتى که اعلامیه ها را خواندیم خصوصا اعلامیه امام که این جملات در آن بود «اظهار حق واجب و تقیه حرام و لو بلغ ما بلغ» را که توضیح دادیم ملا غلامحسین سیاه پور گفت اگر این مطالب را سه روز قبل مىدانستم عدهاى از ژاندارمها را قتل عام کرده بودم ولى چون جریان روشن نبود سعى مىکردیم که از برخورد با آنها احتراز کنم و لکن حالا دیگر پس از حادثه قم و دیدن این اعلامیه ها از کشتن آنها به هیچ وجه خوددارى نخواهم کرد و از سوى دیگر استشهادى در دست است که مفاد آن تاییدیه اى بر این اظهار زیر است که غلامحسین سیاه پور، کردى انصارى و همراهان دیگرشان در حادثه خونین گجستان بدستور مراجع عظیم الشأن با حکومت پهلوى مصاف دادند.
در این استشهاد که به تأیید آقایان آیت الله ملک حسینى، آیت الله حائرى شیرازى، حجت الاسلام سید صمد الله حسینى، حجت الاسلام سید یحیى تقوى، مرحوم سید عبدالوهاب بلادى، سید نور محمد بلادى، سید عبدالله تقوى و کسانى دیگر رسیده است، آیت الله حائرى چنین نوشته است: «ملا غلامحسین جلیل (و رفقاى که با او بودند) به تشویق روحانیت قیام نمود».
در همان استشهاد سید حمد الله حسینى در مورد کردى انصارى چنین نوشته است: «[سیاه پور و یارانش] هر گونه اقدامى که کردند عند الله و عند الرسول طبق فتواى رهبر انقلاب جمهورى اسلامى ایران امام خمینى مد ظله العالى بود». در همان اثنا طلاب علوم دینى اعلامیههاى امام را بین عشایر و به ویژه رزم جویان دلاور نشر مىکردند.
ولى بنابر بر گفته یعقوب غفارى:
هر چند در آغاز شورش اهالى بویراحمد به شدت از مأموران دولتى به ویژه ژاندارمرى ناراضى بودند و غائله را امکانى براى رهایى موقت از ظلم ارزیابى مىکردند و سران شورش در آغاز کار تبلیغ مىکردند که در برابر مأموران ستمکار دولتى و براى اجراى دستورات شرعى علما و روحانیون دست به قیام زدهاند و لیکن از یکسوى تبلیغات رژیم که آنان با اجراى اصلاحات ارضى مالک زمینهاى رعیتى خود خواهند شد و از سوى دیگر ضعف رهبرى شورشیان و حمله سارقین و اعمال خود سرانه و سلاح تطمیع و تهدید دولت از قدرت کمى و کیفى شورشیان کاست.
نکته قابل توجه اینکه در این ایام، اعلامیه و یا پیام امام چنانکه گفته شد در بین مردم عشایر پخش شده است و بعضى از افراد جریان جنگ گجستان را بر اساس نامه امام تعبیر مىکنند و بر همین اساس عدهاى از این حرکت را یک حرکت انقلابى در راستاى حرکت و قیام امام در سال ۴۲ تعبیر مىکنند.
ولى نکته اینجاست که این جریان را گروهى هدایت مىکردند که لااقل در عدم صداقت عدهاى از آنها شکى نیست و خوانینى که براى حفظ منافع خود حاضر مىشدند بدترین جنایات را مرتکب شوند چگونه مىتوانند ادعا کنند که در این جریانات منافع و مطامع خود را مد نظر قرار نداده باشند.
البته شکى در این نیست که اگر عشایر و توده مردم در آن موقع درست هدایت مىشدند منشأ حرکات و انقلابات و شورشهاى بزرگ و سازندهاى مىگردیدند و لیکن بصرف اینکه چند اعلامیه از امام در بین عشایر پخش گردید نمىتوان گفت که حفظ منافع خوانین در رسیدن آنها به قدرت در میان نبوده است.
حال به قضیه اصلاحات ارضى که منجر به نبرد گجستان در استان کهگیلویه و بویراحمد گردید مىپردازیم:
ـ اصلاحات ارضى و بازتاب آن در بویراحمد
محمد رضا شاه در اواخر پاییز سال ۱۳۴۱ ه .ش، در صدد اجراى برنامه اصلاحات ارضى خود برآمد، بدین جهت ابتدا خوانین و فئودالهاى متنفذ منطقه را به تهران احضار کرد تا زمینه پذیرش روانى آنها را مهیا سازد و در مقابل اطاعت و پذیرش آنها به هر یک خانهاى در تهران و حقوق ماهیانه مکفى و مقدارى از زمینهاى سلطنتى در شمال واگذار شود. عبدالله خان و ناصر خان طاهرى ظاهرا از پیشنهاد شاه استقبال کردند، اما در این میان برخى از امراى ارتش و ملاکین بزرگ ساکن در تهران و غیره که از آن طرح به شدت ناراضى بودند، شدیدا به عبدالله خان و ناصر خان در مورد عدم پذیرش مسئله و اقدام به قیام مسلحانه بر علیه رژیم فشار آوردند و آنها را تشویق به شورش نمودند.
به هر حال عبدالله خان به اتفاق ناصر خان به بویراحمد روى آوردند و کدخدایان را از نیت خود آگاه کردند و از آنها خواستند که در این شورش آنها را یارى دهند و براى هماهنگى بیشتر همه کدخدایان به دوروهان دعوت شدند.
اما دولت خیلى سریعتر از آنچه تصور مىرفت عکس العمل نشان داد و در اولین اقدام، گروهان ژاندارمرى پاتاوه را با یک گروهان ژاندارم تقویت کرد و در صدد جلب حمایت مردم برآمد. متعاقب این تاکتیک، جنگندههاى ارتش به بمباران ساختمانها و محل تجمع نیروهاى عشایر پرداخت که طى آن یکى دو نفر از جمله پسر عبدالله خان مجروح مىشوند و بدین ترتیب دست اندر کاران شورش را در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند. در غروب همان روز همه کدخدایان و ریش سفیدان که به اندازه کافى تحریک و عصبانى شده بودند، بدون رأى منفى دستور حمله به گروهان ژاندارم مستقر در توت نده را صادر مىنمایند.
لذا ترکیبى از تفنگچیان عبدالله خان و ناصر خان و کدخدایان دیگر در یکى از شبهاى نیمه اسفن
د ماه ۱۳۴۱ ه .ش به گروهان ژاندارم مستقر در توت نده حمله مىکنند و تعدادى از آنها را کشته و زخمى و بقیه را نیز مجبور به فرار مىنمایند. در پى این اقدام دستور حمله به بویراحمد، براى سرکوب شورش صادر شد. بالاخره در نیمه دوم فروردین ۱۳۴۲ لشکرکشىهاى شاه به منطقه بویراحمد از هر لحاظ فراهم گردید.
روز ۳۰ فروردین ستونى به فرماندهى سروان ریحانىفر از طریق سماک ـ چوبال براى اشغال آبادى ملاغلامحسین سیاهپور و قطع ارتباط شورشیان با خانوادههایشان و به منظور به انفعال کشانیدن و به زانو درآوردن آنان به حرکت درآمد.
از طرف دیگر چریکهاى عشایر به فرماندهى ملا غلامحسین سیاهپور تحرکات آنان را تشخیص دادند و مصمم به جنگ با آنان گردیدند. سیاهپور افراد خود را که پانزده نفر بودند به سه گروه تقسیم مىکند و طورى ستون را دور مىزنند که تقریبا ستون را در یک مثلث متساوى الساقین به محاصره مىاندازند.
ملا غلامحسین در اولین شلیک خود افسرى به نام مرادى را که قبلاً فرمانده پاسگاه نوکگ و به منطقه و مردم آنجا آشنایى کامل داشت و بعد از آن فرمانده پاسگاه غارشاپور گردیده بود، از پاى انداخت و آنگاه جنگى شدید درگرفت. در این نبرد چون بویراحمدىها از موقعیت طبیعى بهترى بهره گرفته بودند، ستون ۱۹۰ نفرى دولتى را به کلى از پاى درآوردند. در این نبرد ۵۳ نفر از نیروهاى دولتى کشته و ۴۳ نفر مجروح و بقیه افراد اسیر و یا موفق به فرار مىشوند. مجموع تلفات عشایر در این نبرد، یک نفر کشته و دو نفر زخمى بود.
با این که فرماندهان نظامى در جهت سرکوب و خاموش کردن این شورش تمام توان خود را به کار گرفته بودند ولى موفقیتى به دست نیاوردند. لذا در جهت سرکوب این قیام به جریان نفاق و نیروهاى نفوذى تمسک جستند و در راستاى نیل به این هدف، سران ایلها و بعضى از شورشیان قبل را تطمیع نمودند تا سران شورشى را به قتل برسانند و به این ترتیب على غلومعلى دستیار «نوکر عبدالله خان»، در ۱۸ خرداد سال ۱۳۴۲، در فرصتى مناسب، با شلیک تیرى به زندگى عبدالله خان پایان داد. بدین ترتیب آریانا پایان شورش بویراحمد را به عنوان پایان غائله جنوب اعلام نمود.
تقریبا پس از یک ماه از کشته شدن عبدالله ضرغام پور، ناصر خان طاهرى که مقاومت را بىفایده مىدید با یک سلسله تماسها بالاخره خود را تسلیم نمود. اما غلامحسین سیاهپور و چند نفر از یاران وفادارش همچنان در کوهها به سرکشى خود ادامه دادند اما به دلیل تنگناهایى که براى خانواده و روستایش پیش آورده بودند خود را تسلیم نمود و بعدها در شیراز تیرباران گردیدند.
با پایان غائله ارتشبد آریانا طبق طرح پیشنهادى در تاریخ ۲۲/۴/۴۲ خواستار تشکیل فرماندارى کل کوه گیلویه و بویراحمد در قالب فرماندارى کل در یاسوج، ممسنى در نورآباد، بویراحمدى در یاسوج، کوه گیلویه در دهدشت گردید که به استثناى ممسنى بقیه آن مورد تصویب قرار گرفت و در سال ۱۳۴۳ سرهنگ على زاده با دو نفر کارمند و مستخدم و راننده وارد یاسوج شد و در ساختمان کوچک دبستان به کار مشغول گردید و بلافاصله مقدمات کار را براى استقرار ادارات دولتى در یاسوج فراهم آورد.
ساختمانهاى دولتى در یاسوج احداث شد و کار جاده بابا میدان به یاسوج و کارخانه قند آغاز گردید و شاه که به قدرت رزمى مردم پى برده بود دستور داد هر چه زودتر کارخانه قند یاسوج ساخته شود و کار احداث جاده هاى خاکى در مناطق ایلاتى کوه گیلویه شروع شد، همچنین دستور داده شد که سران ایلات و طوایف در ادارات جدید التأسیس به کار گمارده شوند، طولى نکشید که با تاسیس استان جدید ونوپا اغلب آنها به عنوان حقوق بگیر تعیین و عده اى هم از بودجه سرى که در اختیار فرماندارى کل بود بهره مند وتطمیع وتابع حکومت مرکزی شدند.
منبع : ویکی اطلس فرهنگی ایران
توضیح من
:آیت پیمان
مردم کهگیلویه وبویراحمد دارای امتیازات واقتخارات منحصر به فردی هستند که ذکر آنها را برای ادای دین خود به مردم خدا باور و شیعیان خالص دیارم در اینجا لازم میدانم
ویژگی اول :این مردم در تاریخ گذشته وادوار وحکومت های شاهنشاهی بخاطر روح حماسی وغیوری وتعصبات دینی وعرق مذهبی خود از هیچ حکومت شاهنشاهی تمکین وتبعیت نکردند وهمواره با حکومت های مرکزی ایران در جنگ وستیز بودندوتنها در مقابل جمهوری اسلامی سر ارادت فرود آوردند ونهضت امام خمینی ونظام اسلامی وارزشهای دینی آن را مشتاقانه پذیرفته وحمایت ویژه نمودند وبخشی از جنگهای مسلخانه این مردم با پهلوی در دهه چهل با الهام وتاسی از نهضت امام راحل بود
ویژگی دوم این است که تنها استان کشور است که در تمام طول تاریخ فاقد هرگونه اقلیت مذهبی بوده وجمعیت آن صد در صد شیعه دوازده امامی است و عشق وارادت مردم لر به اهل بیت ومحبت آنان به سادات مثال زدنی است و در میان این مردم هیچگاه گرایش به مذهبی غیر از سیعه وجود نداسته است
ویژگی سوم این است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در این استان هیجکدام از گروهکها واحزاب وسازمانهای ضد انقلاب وتسکل های منحرف قادر به عضو گیری وسازماندهی در این استان نبوده اند و مردم پاک وبا خلاص آن زمینه ای بدست منافقین وضد انقلاب ندادند واین مردم که زیر بار زور واستبداد سلسله های شا هنشاهی نرفتند مطیع محض ومدافع بلا منازع جمهوری اسلامی بوده وهستند وهیچ حرکتی بر علیه انقلاب در این استان مجال بروز وظهور پیدا نکرد
ویژگی جهارم اینکه کهکیلویه وبویراحمد بر اساس آمارهای دفاع مقدس رتبه اول حضور در جبهه ها را احراز نموده است وبا اعزام 22/5 درصد جمعیت خود به جبهه پیشتاز در دفاع مقدس بوده است ودر حالیکه استان یزد و اصفهان با اعزام 12 و10 در صد جمعیت خود رتبه دوم وسوم را احراز نموده اند فاصله 10درصدی رتبه اول ودوم حکایت از شور وشوق بی مانند قوم لر برای دفاع از اسلام ونظام اسلامی دارد و رزمندگان این استان در لشگر ویژه کربلا تحت امر قرار گاه مرکزی خاتم الانبیا گره گشای عملیاتهای سخت ودشوار رزمی وخط شکن در میدانهای دشوار جنگ بودند
ویژگی پنجم این اسنان استعداد خدادادی جسمی وروحی و بالا بودن میانگین ضریب هوشی مردم بویراحمدنسبت به میانگین ضریب هوشی کل کشور است که در این شاخص نیز رتبه اول در بررسیهای رسمی را به خود اختصاص داده اند و کثرت تحصیلات عالیه بعد از انقلاب و وجود نخبگان در علوم وتخصص های ویژه موید این امتیاز ویژه است . درهمین راستا جا دارد به ابداع طرح ویژه نظام آموزشی ترمی واحدی برای رزمندگان بسیجی وپاسداران وسربازان ارتش در جبهه ها و پشت جبهه وتصویب رسمی واجرای آن با مدیریت نیروهای استان اشاره شود که در سال 62 بوسیله نگارنده وبا همراهی تعدادی از فرهنگیان ابتدا در لشکر ویژه کربلا وسپس در تمامی یگانهای رزمی سایر استانها به اجرا در آمد وتمامی نیروهای وفادار به امام وانقلاب را از خطر عقب ماندگی تحصیلی وترک تحصیل نجات داد ودر سرنوشت کشور تاثیرگذار شد
مع الاسف علیرغم همه این ویؤگیهای ممتاز وعلیرغم دست آوردهای چشمگیر دولت های بعد از انقلاب وتلاش های نظام اسلامی برای محرومیت زدایی استان ،لکن در اثرمدیریت های ضعیف ونا کار آمد پیاپی جناحین به اصطلاح سیاسی !! و به تعبیر این بنده زد وبندهای منفعت طلبانه گروهی وفامیلی شبه سیاسی وعدم نظارت وتدبیر کافی دولت ها ، هنوز زخم های عمیق ومزمن محرومیت در پیکر نحیف این استان التیام نیافته اند وگرد وغبار محرومیت وعقب افتادگی تاریخی از چهره پر غصه عشایر و روستائیان رنج دیده این دیار زدوده نشده است وزنگار فقر وبیکاری وسوء تغذیه بر چهره مردم این سامان وجدان را می آزارد و دیدن چهره های تکیده وزرد کودکان وپیران در جای جای استان دل ما را خون میکند وغم ها وغصه های این مردم شریف وعفیف وپر افتخار قلب هر انسان آگاه را میسوزاند.
اما با امیدباید گفت ،دورگردون گر دوروزی برمراد ما نرفت عاقبت یکسان نماندحال دوران غم مخور.
به امید روزگار بهتر برای مردم غیورم آیت پیمان 8فروردین1393قم مقدس
این لینک زیر را هم کلیک کنید و جدیدترین سخن رهبر را بخوانید
رهبر معظم انقلاب:
قوم بختیاری و لُرها به صفت پایداری بر عقائد اسلامی و شیعی شناخته میشوند
ادامه بحث آشنایی بااستان : زبان و گویش
به استناد کتاب «ممسنی در گذرگاه تاریخ» مردم لرستان، کهگیلویه و بویراحمد، ممسنی و حتی دشستان بوشهر از یک نژاد بوده و با یک زبان صحبت میکنند. اصلی ترین مشخصه هی فرهنگی و اجتماعی منطقه، در گذشته ساختار اجتماعی عشایری بوده است. هرچند امروزه این ساختار دگرگونی زیادی داشته اما هنوز موقعیت اجتماعی و شناسایی افراد حتی در جامعه شهری استان نیز از طریق وابستگی و تعلقات آنها به ساختار ایلی تعیین میگردد. این منطقه در گذشته نه چندان دور، در قلمرو شش ایل بویر احمد، طیبی، بهمئی، دشمن زیاری، بابویی بوده است. اکثر مردم استان کهگیلویه و بویراحمد، به زبان لری صحبت میکنند.[۳] این گویش بازمانده زبان ایرانیان قدیم است که کمتر تحت تاثیر زبانهای بیگانه قرار گرفته است و اختلافات ریشهای با سایر گویشهای زبان لری ندارد.
نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه گیری شد در استان کهگیلویه و بویراحمد به قرار زیر بود: ۳٫۶ فارس (۱٫۵% مرد، ۴٫۴% زن)، ۵ ترک (۴٫۴% مرد، ۵٫۹% زن)، ۹۰٫۶ لُر (۹۲٫۶% مرد، ۸۸٫۲% زن) و ۰٫۷ بدونجواب بودند.
وضعیت اقتصادی
این استان از نظر اقتصادی به عنوان ناحیه کشاورزی و دامپروری به شمار میآید. بعد از دامداری و کشاورزی صنایع استخراج نفت گچساران و کارخانه قند یاسوج و مجتمع دنا صنعت یاسوج(تولید انواع لوله های پلیمری) از اهمیت ویژهای برخوردار است، ولی با این حال فعالیتهای صنعتی و معدنی در این استان نسبت به سایر مناطق کشور، رشد نیافته و رونق چندانی ندارد. به طور کلی صنایع موجود در این استان به دو گروه تقسیم میشوند، که عبارتند از صنایع دستی و ماشینی. بزرگترین صنعت موجود استان، صنعت نفت است. در زمینه معادن نیز این استان دارای معادن بوکسیت، مس، فسفات، گوگرد، و غیرهاست.
مکانهای دیدنی
کهگیلویه و بویراحمد دارای ۲۱۷ گردشگاه زیارتی و تفرجگاهی است که گردشگران تابستانی میتوانند از آنها دیدن کنند.
· سرچشمه چنارستان سفلی
· شهر توریستی و زیبای سی سخت همچون نگینی در دامنه کوه دنا دارای آب و هوای دلپذیر و سالم.
· رودخانههای مارون، چرام، نازمکان، بشار، زهره و مهریان بهمراه هزاران چشمه سار دیگر و در کنار آنها سد کوثر، شاه قاسم و شاه مختار یاسوج.
· ۴۰قله بالای چهار هزار متر دنا
· آبشارهای کمردوغ از توابع شهرستان کهگلویه ، تنگه مهریان و گنجهای یاسوج و تنگ سولک بهمئی.
· باغ چشمه بلقیس چرام، امامزادههای کهگیلویه و دشت بلاد شاپور دهدشت، دژ سلیمان و چندین دژ دیگر.
· آثار تل چگاه، آب گرمون، آب شوران، شهر لارندن، آب انبارها، کاروانسراها، قلعهها، گورستان سه طبقه و تنگ سولک در رشتهکوههای بهمئی.
· تنگ تکاب، محل برخورد آریو برزن با اسکندر مقدونی و قلعههای قدیمی متعدد شامل قلعه دختر، قلعه مانگشت،و دژ سلیمان که مجموع آنها به «دلی مهرگان» معروف است.
· تنگ شلال دون، رودخانه و بیشه زیبای شاه بهرام، روستای زیبای پلکانی و باغستانی مارین، تنگ هنگان ، بقعه امامزاده «بیبیحکیمه» خواهر امام رضا در شهرستان گچساران و امامزاده سید محمود ( سید محمید ) واقع در شهرستان کهگیلویه
· غارها و اشکفتهای کوهستانها.
· چهار طاقی خیرآباد علیاو پل خیری مح خان در خیرآباد علیا
· روستای گوشه و زیارت امام زاده شاه قاسم از نوادگان حضرت زین العابدین (ع)
۱۸ رودخانه کوچک و بزرگ، ۴۰ چشمه جوشان آب آشامیدنی و معدنی، ۱۷حلقه قنات، پنج آبشار، سه دریاچه، ۶۰دره و تنگه، بوستانها و دشتهای سرسبز، امامزادهها، گنبدها، قلعهها، کاروانسراها، مساجد، آب انبارها آتشکدهها، پلها و برجهای تاریخی از دیگر نقاط گردشگری منطقهاست.
نامهای ایلات جاکی (مترادف با زمیگان)، چرام، دشمن زیار و بویر احمد (مترادف با باوی= بئونی اوستا) به ترتیب به معانی دارندگان زمینهای ییلاقی و قشلاقی، رمه سفید، ستم کننده به دشمن و ده هزار نفری می باشند. یعنی ایل باوی (بویر احمد) با تعداد نفرات کثیر بزرگترین ایل منطقه بوده است. از جمله مکان دیگراستان را می توان در شهر دیشموک جست از جمله قلعه شاه منصور لیراب، تنگ بالیاو ، امامزاده میرسالار ،گوردخمه در دیشموک ،کوه دل افروز ، کوه غارون (کوهایی سرشار از گیاهان طبیعی و داروئی )، قلعه تاریخی دیشموک و این شهر دارای اب هوایی سردسیری است و ازمکان های خوش اب هوا در استان می باشد
جلوه های طبیعی وجاذبه هایی از دیار من = سوییس ایران
جادهای که به روستا و آبشار بهرامبیگی در کهگیلویه و بویراحمد منتهی میشود.
پیست اسکی کاکان یاسوج
شهرستانهای بویراحمد و دنا سرشار از چشمههای جوشان هستند.
کوههای دنا مکانی محبوب و پرطرفدار برای کوهنوردان داخلی و خارجی است.
منطقه تفریحی آبشار یاسوج که در سه کیلومتری این شهر قرار دارد.
کوه دنا و پوشش گیاهی متنوع آن صحنههای حیرتانگیزی را برای بازدیدکنندگان پدید میآورد.
دریاچه کوهگل سیسخت محصور بین کوههای دنا
زندگی عشایری هنوز در استان چهارفصل کهگیلویه و بویراحمد جریان دارد.
کوه معروف به دژسلیمان شهرستان گچساران واقع در منطقه گرمسیری استان کهگیلویه و بویراحمد
مجسمه آریوبرزن واقع در میدانی به همین نام در شهر یاسوج
نمایی از هتل آزادی یاسوج
لالههای واژگون نمادی از استان کهگیلویه و بویراحمد
نمایی از شهر یاسوج
نمایی ازغروب آفتاب همراه با رودخانه بشار که از مرکز شهر یاسوج می گذرد.
سد شاهقاسم واقع در پنج کیلومتری شهر یاسوج
باز هم پیشینه تاریخی استان (قسمت اول)
وجه تسمیه
در رابطه با وجه تسمیه کهگیلویه و بویراحمد نظرات گوناگونى ارائه شده است که در زیر به برخى از آنها اشاره مىشود: بعضى مورخین نوشتهاند، گیلویه فرزند مهرگان فرزند روزبه سردارى از عشایر ناحیه خمایگاه سفلى از ولایت اصطخر، حومه کنونى شهر اردکان فارس بود که به نزد «سلمه» پادشاه «رم زمیجان» یا زنیجان آمد و به خدمتگزارى پرداخت. چون سلمه مرد، گیلویه موقعیت را مناسب دید و آنجا را به تصرف خود درآورد و خود را پادشاه رم زمیجان نامید و از آن به بعد نام گیلویه بر این منطقه نهاده شد.
گیلویه به معنى زالزالک وحشى است و علت را وجود زالزالک فراوان در منطقه مىدانند. کهگیلویه به معنى کوه گیلو مىباشد و بعضى نیز آنرا به نام کوه گیلویه، کوه شاهان و یا کوهستان کیان دانستهاند و بویراحمد اشتقاق از طایفه «باوى» و کلمه «بوا» به معنى پشت بام و سقف جام و یا ریشه آن از کلمه مرکب ى ـ ره ـ مد یعنى چشمهاى که در راه ماد واقع است.
در تاریخ فارسنامه ناصرى که توسط ابن بلخى تألیف شده مناطق زیدون، دو دانگه، قالند، منصوریه بهبهان، لیراوى، دشتستان بوشهر، جانکى بختیارى و دشمن زیارى ممسنى از منضمات قبلى کهگیلویه دانسته است و در دوره معاصر از نظر تقسیمات کشورى کهگیلویه شهرستانى تابع فارس و مرکز آن تل خسرو بوده است.
پس از آنکه تل خسرو توسط تفنگداران بویراحمدى در سال 1322 ه .ش غارت و به ویرانى گرائید اولین سنگ بناى یاسوج به زمین زده شد و استان کهگیلویه و بویراحمد از فارس جدا و به خوزستان منضم گردید، غائله جنوب که در سال 1343 خاتمه پذیرفت این استان به صورت فرماندارى کل مستقل در آمد و شهرستان یاسوج بنا به موقعیت سیاسى، مرکز فرماندارى کل گردید.
در سال 1352 مرکز ادارى و سیاسى به یاسوج انتقال یافت. سرانجام بر حسب تصویب تقسیمات کشورى وزارت کشور در سال 1356 کهگیلویه و بویراحمد به استان تبدیل شد.
رویدادها و حوادث تاریخی در ادوار مختلف
قبل از اسلام
منطقهاى که امروزه استان کهگیلویه و بویراحمد نام دارد، از دیرباز مسکونى بوده است. آثارى که به دست آمده نشان مىدهد که از هزاران سال پیش، اقوام عیلامى بابلیها، کاسیها و انسانهاى دیگر در این خطه مسکن داشتهاند چنانچه ایالت انزان (انشان) عیلامى به مرکزیت شهر انشان در بیضا امروزى شامل سراسر استان کهگیلویه و بویراحمد، سپیدان، ممسنى و حتى بعضى از بنادر خلیج فارس بود.
دوره هخامنشى
پارسیان (لرها) صدها سال پیش از میلاد مسیح از آسیاى میانه به سوى جنوب دریاچه ارومیه و مناطق امروزى محل سکونتشان حرکت نمودند. پس از مدتى اقامت در این مناطق سلسله قدرتمند هخامنشیان را به وجود آوردند. آنها مادها، کاسیها و عیلامیها را به مدتهاى مدیدى زیر سلطه و نفوذ خود داشتند. ویل دورانت مؤلف تاریخ تمدن بشر چنین مىنویسد: «کورش جوان فرماندار ولایت انشان که در فرمان مادیان بود، علیه شاه ستمگر اکباتانا قیام کرد، و خود مادیان از پیروزى وى بر این مرد خود کامه شاد شدند و به شاهى او خوشنود گشتند و پس از آن دولت پارس رفته رفته کارش به جایى رسید که تمام شرق نزدیک را به زیر فرمان خود درآورد. او با همکارى قوم پارس (کهگیلویه و بویراحمد، بوشهر، خوزستان شمالى، بخشهاى پراکنده دیگر در غرب و جنوب غربى و فارس امروزى) با کشور گشائیهاى حیرتانگیز خود به عنوان بزرگترین پهلوان و مدبرترین فرمانرواى عالم باستان بر نیمى از کره زمین مسلط شد.»
کورش نیز مانند اسکندر امپراطورى بزرگى را به چنگ آورد ولى پیش از اینکه فرصت سازمان دادن به آن را پیدا کند اجل آن امپراطورى را از چنگش بیرون آورد. بعد از آن داریوش به حکومت رسید و با آن همه فتوحات دوران عزت به پایان رسید. داریوش اول در حالیکه آخرین نغمه عظمت ایران را مىسرود در اثر بیمارى درگذشت و پس از او شاهان نالایقى بر تخت نشستند تا اینکه اسکندر مقدونى یگانگى و قدرت امپراطورى هخامنشى را با هجوم خود درهم شکست. اسکندر در سال 331 ق.م پس از درهم شکستن نیروى داریوش سوم، با سپاه عظیم خود از شوش براى تسخیر پرس پولیس (استخر) و به دست آوردن گنجینه هاى شاهان هخامنشى به حرکت درآمد و به دامنه کوههاى صعب العبور کهگیلویه که معبر پرس پولیس شناخته مىشد رسید.
در اینجا اسکندر قشون خود را به دو قسمت تقسیم کرد. قسمتى از لشکر را به فرماندهى پارمن یون از راه جلگه (یعنى نواحى بهبهان و ممسنى) به طرف پارس فرستاد و خود به همراه تعداد دیگرى از سپاهیان، راه کوهستانى را که به درون پارس امتداد مىیافت در پیش گرفت.
اسکندر منطقه کوهستانى کهگیلویه را از نظر نظامى منطقهاى استراتژیک مىدانست و معتقد بود که پارسیان ممکن است سپاهیان و تجهیزات خود را در این منطقه استقرار دهند و منتظر ورود او شوند و از پشت سر به او حمله کنند. به این دلیل تصمیم گرفت از طریق کهگیلویه به پارس حمله و ضمن در هم شکستن مقاومت آنها این خطر را بر طرف کند.
بالاخره اسکندر در دربند پارس که معبرى است تنگ و صعب العبور با مردم کهگیلویه درگیر شد. محققان در مورد محل دقیق این معبر اختلاف نظر دارند. این معبر را برخى تنگ تکاب، برخى تنگ پیرزا یا تنگ نالى و برخى دیگر تنگ تامرادى و تنگ مهریان، که هر کدام معبرهایى صعب العبور هستند، دانسته اند. به هر حال آریو برزن، سردار دلیر ایرانى، با بیست و پنج هزار سپاهى ارتفاعات دو لبه معبر را اشغال کرده و مترصد ورود اسکندر به معبر بود. هنگامى که سپاه اسکندر به نقطهاى از معبر وارد شد که از نظر نظامى مطلوب آریو برزن بود، آریو برزن دستور حمله داد. طوفان تیر و سنگ فلاخن بر مقدونیان باریدن گرفت. سنگهاى عظیمى که از بالاى کوه به درون معبر غلطانده مىشد، گروه گروه از سپاهیان اسکندر را به هلاکت مىرساند. آنها در موقعیت بسیار وخیمى قرار گرفته بودند و حتى تلاش آنها به منظور اینکه خود را به سپاهیان ایرانى برسانند و جنگ تن به تن را آغاز کنند ناکام ماند.
اسکندر که به واسطه بى مبالاتى دربار ایران توانسته بود بدون دادن هیچ تلفاتى از دربندهاى کیلیکیه و سوریه به راحتى بگذرد، مىپنداشت که از این دربند هم به همان سادگى خواهد گذشت. از این رو بىمحابا قشون خود را وارد معبر کرد، اما مقاومت دلیرانه و مدبّرانه سکنه کهگیلویه به او نشان داد که اشتباه کرده و در بنبستى نظامى گرفتار آمده است؛ زیرا امکان پیشروى نداشت و پذیرش عقب نشینى هم برایش دشوار بود.
سرانجام وى ناگزیر سى استاد (یک فرسنگ) عقب نشینى کرد و به جلگه برگشت و با مشاوران خود به شور نشست. برخى از آنان راه ماد را براى رسیدن به پارس پیشنهاد کردند، ولى چون اجساد کشتگان آنها در داخل تنگ بر زمین مانده بود اسکندر این پیشنهاد را نپذیرفت.
همچنین از برخى از اسرایى که در حوالى جلگه به اسارت گرفته شده بودند، تحقیقاتى به عمل آوردند و سرانجام با تهدید و تطمیع کوره راهى را نشان دادند که بدان وسیله قشون اسکندر مىتوانستند از پشت به سپاه آریو برزن حمله کنند. اسکندر در پاس سوم شب، مخفیانه و بدون اینکه شیپور حرکت را به صدا درآورد، با اسلحهدارها و دستهاى که «آژما» نام داشت حرکت کرد و پس از دو شب و یک روز با تحمل مشکلات فراوان در باد و برف و سرما از جنگلها و صخرهها گذشت و به قله کوه رسید و نبرد شروع گردید.
دیگر سپاهیان اسکندر که در جلگه مستقر بودند، طبق دستور قبلى، همین که از شروع نبرد مطلع شدند به معبر حمله کردند. سپاه آریو برزن از هر سو مورد حمله و محاصره قرار گرفت، برخى از آنان کشته و زخمى و برخى فرارى شدند. در این احوال آریو برزن با چهل نفر سوار و پنج هزار پیاده به سپاه دشمن حمله کرد و با تلفات زیادى که بر آنان وارد ساخت موفق شد از میان سپاه مقدونى بگذرد و حلقه محاصره را بشکند. او مىخواست خود را به پایتخت برساند و قبل از رسیدن مقدونىها آن را اشغال و حفاظت کند. اما قشونى که اسکندر از طریق جلگه به سوى پارس اعزام کرده بود، سد راه او گردید.
آریو برزن در وضعى پر مخاطره قرار گرفت، زیرا نه مىتوانست به پایتخت برسد و نه تسلیم را با شرافت و جوانمردى خود سازگار مىدید. از این روى چندان جنگید تا خود و همسنگرانش شرافتمندانه به خاک افتادند. در نهایت اگر چه اسکندر موفق شد سلسله هخامنشى را براندازد و پایتخت آنها را ویران سازد، اما در این میان سکنه کهگیلویه در آن روزگار برگى زرّین از غیرت و شجاعت و ایثار از خود برجاى گذاشتند. در این میان اهالى بر این اعتقاد هستند که گور آریو برزن در دشت ریم کهگیلویه که اکنون دشت روم گفته مىشود در محلى بنام تنگارى در جنوب ارتفاعات تل خسروى است که پیر بلدک یا پیر بلیطک نام دارد بعد از آن ایران به مدت حدود ششصد سال در دو سلسله سلوکیها و اشکانیان دوران طلایى قبلى خود را از دست داد. سرزمین کهگیلویه باستان به عنوان جزئى از آن کل نابسامان، در محل زیر فرمانروایى بلا منازعه دو سلسله سلوکى و اشکانى قرار نگرفت.
دوره اشکانیان
نظام حکومتى در این دوره، تمرکز دوران هخامنشى را از دست داد و به ملوک الطوایفى گرایید. ایران در آن زمان به چند دولت کوچکتر از جمله ارمنستان، ماد، آدیابن، پارس، خوزستان، اصفهان، رى، کرمان، یزد، باختر و بعضى قسمتهاى هند تقسیم شده بود. این ممالک در امور داخلى استقلال داشتند و مذهب و عادات و سلسله پادشاهى آنها محفوظ بود. منطقه کهگیلویه در این دوره باید جزء دولت پارس بوده باشد اما از تحقیقات پروفسور فراى (Frye) این گونه استنباط مىشود که کهگیلویه در ساتراپ الیمائید قرار داشته است. ساتراپ الیمائید قسمت اعظم ایلام باستان را در بر مىگرفت، زیرا بیشتر خوزستان در این موقع از آن جدا شده بود. تمدن یونانى که به دست اسکندر و جانشینانش به ایران وارد شد، در ایران نفوذ چندانى نیافت. به ویژه با توجه به ملوک الطوایفى بودن دوره اشکانیان و آزادى و استقلال مناطق مختلف در حفظ آداب و آیینشان و نبودن مذهب رسمى فراگیر، مىتوان گفت که سکنه کهگیلویه قسمت عمده عقاید و رسوم خود را که از دوره هخامنشیان به ارث برده بودند، همچنان حفظ کردند.
دوره ساسانیان
دوران اشکانى در ایران و طرز حکومت آنان باعث عدم ثبات نظم اجتماعى گردید و نیاکان عشایر کنونى بویراحمد و کهگیلویه قدیم با همسایگان خود متحد شده و به یارى اردشیر ساسانى شتافتند و در سال 224 میلادى اردوان پنجم آخرین پادشاه سلسله اشکانى و نیروهاى او را در خطه بویراحمد و کهگیلویه از دم تیغ گذرانیدند و در سال 226 میلادى با تاجگذارى رسمى اردشیر سلسله تواناى ساسانى تشکیل شد.
با تشکیل سلسله ساسانى اردشیر نظام ملوک الطوایفى دوران اشکانى را برانداخت و به جاى آن تشکیلاتى متمرکز و منحصر به فرد بر اساس دیانت به وجود آورد. واقع شدن کوهگیلویه بین شهرهاى مهم و معتبر ساسانى مانند شهر گور (فیروزآباد فارس)، بیشابور کازرون و دیگر آبادیهاى فارس از یک طرف و کوره اردشیر خوره، کوره شاپور خوره، کوره ارجان و ناحیه رامهرمز، هوجستان و اجار ساسانى (اهواز و گندى شاپور) از طرف دیگر، باعث شد تا این سرزمین مورد توجه ساسانیان قرار گیرد. مطابق برخى نوشتهها، در روزگار اشکانیان ولایت استخر و ولایت بازرنگ در استان کهگیلویه و بویراحمد محل فرمانروایى و قدرت فکرى، مذهبى، روحانى و ادارى «آذربانان» پارس یعنى اجداد اردشیر ساسانى بوده است که به نگهبانى معابد آناهیتا اشتغال داشتهاند و خانواده درجه اول و نیمه مستقل پارس بودهاند و تا کوره اردشیر خوره دوره ساسانى یعنى حدود سواحل دریاى پارس قدرت روحانى و ادارى داشته اند. گروهى از محققان معتقدند که خاندان اردشیر در ولایت بازرنگ بومى نژاد بوده و از آنجا برخاسته اند و به «داراب گرد» و نواحى کوره «شاپور خوره» رفته اند. آثار بر جاى مانده در کهگیلویه قدیم و بویراحمد نشان مىدهد که در دوران ساسانى این منطقه بیش از هر جاى دیگر آباد بوده و در همه زمینه ها به مدت صدها سال پیشاهنگ ایران بوده است. بنا به روایتى که از استرابو (استرابوان) جغرافیدان نقل شده است، در آن هنگام، قباد ساسانى ارکان را در قسمت دشت سرزمین استان فعلى کهگیلویه و بویراحمد بنا نهاد و نام قباد خُره را بر آن نهاد.