ضرورت احیاء یک سنت کم رنگ شده در روحانیت شیعه
فاصله و گسست بین نسل جوان و روحانیت طراز اول شیعه، به علت مشاغل آن بزرگواران از آسیب هایی است که دیده ایم. بزرگانی که روزگاری محل رجوع مردم بوده اند، دیگر به سختی در دسترس مردم عادی هستند و این گسست از دغدغه های عمیق دلسوزان نظام اسلامی است، حتی ما مبلغین مذهبی که چند رشته فعالیت دینی مهم در داخل و خارج کشور انجام می دهیم، حتی برای ارائه گزارش باید با پیگیری زیاد و تلاش برای گرفتن وقت به دیدار بزرگان نایل شویم و این وضع اگرچه معلول شرایط جدید کار و تلاش علمی و اشتغال به امور مؤسسات و مدارس و افزایش فعالیت های علماء و مراجع عظام و اختصاص وقت های مازاد موجود به دیدارهایرسمی است، اما خلاء ارتباط مردم و بخصوص جوانان با علماء بزرگ قم و علمای بلاد را باید یک عارضه آسیب زابدانیم که در مرحله اول موجب شده است که یک سنت آخوندی کارآمد و بارز شیعه متروک گردد و نتیجه موجب بیگانگی نسل های جدید با روحانیت شیعه بشود.
هرگاه توفیق اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد اعظم داشتم، بلافاصله بعد از نماز برای زیارت و ترک حرم حرکت می کردم و برنامه های بعد از نماز را مشاهده نمی کردم، تا اینکه یک بار به علت دیر رسیدن، نماز عشاء را بعد از نماز آیت اله امینی اقامه کردم و در این توقفمشاهده کردم که برای این عالم فرزانه بعد از دعاها و تعقیبات نماز عشاء یک صندلی در گودی محراب قرار دادند و ایشان رو به نمازگزاران نشستند و با تبسّم و چهره گشاده به صف چند نفری که اکثراً جوانان بودند، نگاهی انداختند و نفر اول جلو رفت و دو زانو بغل دست آیت اله امینی کنار گودی محراب نشست و صورتش را به صورت ایشان نزدیک کرد و آهسته مسایل خود را بیان کرد، آیت اله امینی با حوصله و دقت زیاد به حرفهای او گوش می دادند، نماز عشای بنده که تمام شد، توجه ام به این رفتار جلب شد و در کنار یکی از ستونها نزدیک مراجعه کنندگان به تماشای آنان نشستم و از دیدن این صحنه، شعف و خوشحالی در وجود خود احساس می کردم، آیت اله امینی را در اولین بار که برای مراسم روز معلم در سال 1365 به یاسوج دعوت کردم به خوبی می شناختم و آثار و کتابهای تربیتی و اخلاقی وی را مورد استفاده معلمین و مربیان امور تربیتی قرار داده بودم و در 8 سالی که در اداره کل ارشاد اسلامی قم خدمت کردم به طور مداوم از فیض حضورشان در کنگره ها و همایش ها و جلسات دینی بهره می بردیم و بخصوص در 4 سال آخر یعنی از سال 81 تا 84 که ریاست شورای فرهنگ عمومی را پذیرفتند و ابتدا آقای احمدی و سپس بنده دبیری آن شورا را به عهده داشتیم شاهد جدّیت و دلسوزی واقعاً بی نظیر و دقت نظرشان در مسایل فرهنگی و پیگیری جدّی آنها و برخورد قاطع برای مطالبات فرهنگی با مدیران عضو شورا بودم و خطبه های نماز جمعه ایشان و صراحت و نقد عالمانه مسایل جامعه که خود حدیث دیگری است.
بالاخره بعد از یک ساعت که تعداد 12 نفر جوان به نوبت کنار معظم له نشستند و بعد از پرسش و پاسخ و گفتگو یکی یکی مکان را ترک کردند، برای احوال پرسی از جا بلند شدم و مثل بقیه افراد پشت سر آخرین نفری که با وی در حال گفتگو بود نشستم و نا خودآگاه آخرین صحبت های آیت اله امینی را با وی شنیدم و متوجه شدم که این جوان یک مسئله خاصی داشته که آخر کار مراجعه کرده است و آیت اله امینی در مورد یک بیماری اخلاقی و راه خلاصی از آن او را راهنمایی می کند. کمی غصه دار شدم که این جوانان طالب گناه نیستند و فطرتشان پاک است اما در گردابهای جامعه آفت زده می افتند و کسی نیست که دست آنها را بگیرد و خدا را باید شاکر باشیم که همین تعداد جوان، این شخصیت و این فرصت را دریافته اند و ای کاش همه علمای بزرگ ما این سنّت را احیاء می کردند و وقتی برای آن اختصاص می دادند. ناگفته نماند که در بین دو نماز آیت اله جوادی آملی هم دو تا سه نفر را اجازه می دهند که با وی صحبت کنند و اما آنچه دیدم آنجا طلاب علوم دینی مراجعه می کردند. اما در مسجد اعظم به نظر می آمد بعضی از این جوانان زائرین شهرستانی بودند که از این فرصت ایجاد شده توسط آیت اله امینی کمال استفاده را می بردند.
از محافظ آیت اله که کنار دست بنده نشسته بودسئوال کردم که چه مقدار وقت اختصاص می دهند، گفت تا وقتی که مراجعه کننده ها تمام شوند، می نشینند و به همه مطالب جواب می دهند و گاهی نزدیک به دو ساعت به طول می انجامد.
آخرین نفر که برخاست، بنده جای او را گرفتم و ضمن احوال پرسی و خسته نباشید ابتدا به ایشان عرض کردم که خداوند را شکر کردم که حضرتعالی این فرصت را به جوانان داده اید و بسیار از ایشان تشکر کردم، از وضعیت خودم پرسیدند و برای ایشان توضیح دادم که بازنشسته شده ام و به قم برگشته ام و مؤسسه ای را برای استاد شیخ حسین انصاریان اداره می کنم و در مورد شورای دین پژوهان کشور و تصمیمی که برای احیای مجدد آن داریم به ایشان گزارش دادم و به اتفاق از مسجد اعظم خارج شدیم.
امیدوارم دفاتر و بیوتات مراجع عظام و همینطور اعضای محترم جامعه مدرسین و اساتید ممتاز و همه فضلای محترم، زمینه مراجعه و ارتباط جوانان پرسشگر و نیازمند و مبتلی به مسایل و مشکلات عدیده فکری و اخلاقی و عقیدتی و یا منتقد در مسایل سیاسی و فرهنگی را فراهم کنند و بخشی از وقت گرانبهای بزرگان دینی را به این سنت دیرینه علوی و روش اهل بیت علیهم السلام اختصاص دهند تا یک خلاء بزرگ در جامعه امروزی ما پر شود. انشاءالله.
- ۹۳/۰۲/۲۱