مسؤلیت دین ورزی و دین گریزی در جامعه با کیست؟
دین به مثابه یک نهاد اجتماعی و به عنوان عرصه ای که سیاست گزاری دولت و حکومت دینی باید به آن معطوف باشد، قلمداد مى شود وباید، سیاست گزاران جامعه دینى برای این حضور دین و گسترش روح دینی در مناسبات مختلف اجتماعی برنامه و هدف و اقدام روشن داشته باشند.
در شرایط جدید، با عنایت به تحولات اجتماعی و فرهنگی روز افزون ، همه این موضوعات از یک دغدغه بنیادین برخاسته اند. دغدغه ای که هم شخصی و هم اجتماعی است. به عنوان فردی دین دار و علاقه مند به دین و نیز به عنوان مسئول در یک نهاد تخصصى دینی، این دغدغه را دارم که چگونه می توان دین ورزی را در جامعه افزایش داد؟ گمان می کنم وبلکه یقین دارم که این دغدغه دغدغه ای عمومی در جامعه ماست. جامعه ای که بنیان بسیاری از موضوعات و پدیده های آن دینی است. اخلاق آن و نظام اخلاقی آن از دین و ارزش های دینی نشأت گرفته است. نهادهای مستحکم اجتماعی آن که در طول تاریخ استمرار داشته است. نهادهای دینی بوده اند، مناسک و مراسم آن تماما حول ارزش های دینی شکل گرفته اند و بسیاری دیگر از عرصه های زیست آن نشأت گرفته از دین و ارزش های دینی اند. در چنین جامعه ای، عدم استحکام بنیان های اجتماعی وعدم استحکام ارزش های دینی ، به معنا و یا مترادف سست شدن اخلاق و هنجارهایی اجتماعی است. لذا حتی آنها که پیوند وثیقی با دین ندارند، به دلیل علاقه به ثبات و انسجام اجتماعی، می بایست نسبت به سرنوشت دین و ارزش های دینی نگران باشند.
دین، پدیده ای کثیر الابعاد است. وجوه گوناگونی دارد و هر وجه آن خود عرصه ای برای اندیشه ورزی و عمل است. برای ما به عنوان سیاست گزار فرهنگی پیوند دین و جامعه و فرهنگ ، کانون اصلی عمل است. از چنین منظری، پرسش اصلی ما این است که چگونه می توان دین ورزی را در جامعه افزایش داد؟ و چگونه می توان دعوت دینی کارآمدی را سامان بخشید؟ این پرسش می تواند جهات تحقیقات و پژوهش های دینی را روشن کند. این مرزی است که دین پژوهی از منظر فرهنگی را از سایر حوزه های دین پژوهی جدا می کند.
چنین پرسشی را نمی توان فارغ از مقتضیات و تحولات روز پاسخ داد. امروزه در جامعه جریان های جدید با سرعت و حجم بسیار طرح می شوند و پرسش هایی تازه با خود به میدان فرهنگ جامعه، وارد می کنند. به ویژه جوانان و تحصیل کردگان در حوزه اندیشه و ایمان دینی، با پرسش هایی تازه از دین می آیند.
در دایره گسترده دین جریان های فراوانی، پرسش ها وشبهات زیادی عرضه کرده و اساس دامنه وسیعی از پرسش های جدید را در اذهان نسل هاى جدید ایجاد می نمایند.
البته باید در همین جا بر این نکته تأکید کنم که نفس این افزایش و نفس پرسشگری، منفی نیست و من با قضاوتی منفی به آن نمی نگرم.
رشد نهادهای جدید در جامعه و دستاوردهایی که در طول سه دهه بعد از انقلاب اسلامی پدید آمده ما را در برابر مسائل جدیدی قرار داده است.
رشد نهادهایی مثل آموزش، تحولات و گسترش تکنولوژی و تحول نظام رسانه ای همه ما را در برابر پیوند دین با آنها قرار داده است.
این پرسش ها کاملا از دغدغه ای دینی برخاسته است. بر خلاف آنچه گاهی به اشتباه طرح می شود، جوانان ما دین گریز نشده اند. جامعه هنوز از بنیان های محکم در عرصه دین برخوردار است.
این قضاوت را بر مبنای ارزیابی شخصی بیان نمی کنم، بلکه این قضاوت بر گرفته از پژوهش اجتماعی گسترده ای است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۲۸ استان کشور به انجام رسانده است. در این پژوهش که به دین داری پرداخته است ۹۹ درصد جامعه خود را دین دارد و مذهبی دانسته اند. بسیاری از عقاید بنیادین دینی مثل اعتقاد به روز جزا و یا تجربه و حس مذهبی در جامعه در بیش از ۹۰ درصد جامعه رواج و تسلط دارد. البته باید این نکته را اضافه کنم که شاید بر اساس برخی معیارها دین داری را در بخش هایی از جامعه ضعیف بدانیم اما مهم این است که اعضای جامعه خود را مذهبی می دانند و از خود تصور فردی مذهبی دارند .
معنای این سخن آن است که نهاد دین، هم چنان توان و قدرت بسیار زیادی در باز آفرینی و انتقال ارزش ها و معانی خود دارد. این ارزش های دینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و هم چنان کانون نگاه و عمل جامعه را تشکیل می دهد. شاید عده ای در مقایسه با دوره های گذشته چنین بپندارند که ارزش های دینی رو به ضعف می رود اما تصور من بر این است که آنها برخی معیارهای عرفی را مبنای تعریف دین می گیرند. عرف تغییر می یابد، ولی خود پنداشت جامعه تصوری دینی و فارغ از دگرگونی های عرفی است .
این سخن را به مجالی دیگر موکول می کنم تا بعدا با تفصیل بیشتری درباره آن سخن بگویم.
هدف من از طرح این مباحث این بود که خاطرنشان کنیم که اولاً هنوز در نظام معانی و نظام ارزشی و اعتقادی ما دین و دین ورزی غلبه دارد. یا به سخن ساده تر، جامعه هنوز جامعه ای شدیدا دینی است. ثانیاً، این جامعه در برخورد با مسائل جدید و نهادهای جدید با پرسش هایی تازه مواجه گشته است و این پرسش ها در ذهن جوانان زنده است.
با این دو مقدمه و با بیان این نکته مى خواهیم بگوییم وظیفه مشترک همه سیاست گزاران فرهنگی در حکومت دینی وبخش هایى است که این مأموریت اصلى را به همراه بودجه هاى مصوب و شرح وظایف معین بعهده دارند ، اعم از حوزه علمیه ، دولت ، مجلس ، قوه قضائیه ، نهادهاى وابسته به دفتر رهبرى وموسسات دینى بخش خصوصى ، همه در بسط عرصه دین ورزی مسئول هستند. وباید حوزه عمل ومیزان موفقیت خود را در دین دارى ودین ورز نمودن جامعه مشخص تر بیان نمایند.
* دکتر آیت پیمان
مدیرمسئول دبیرخانه دین پژوهان کشور
- ۹۴/۰۷/۲۵