دکتر آیت پیمان در اجلاس سالانه علما و مبلغین اروپاى مرکزى که در مرکز اسلامى هامبورگ بر گزار شد، اهداف و اولویت ها و برنامه شوراى دین پژوهان را بیان کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر آیت پیمان در اجلاس سالانه علما و مبلغین اروپاى مرکزى که در مرکز اسلامى هامبورگ بر گزار شد اهداف و اولویت ها و برنامه شوراى دین پژوهان را بیان کرد.
وى که به دعوت آیت الله رمضانى، رئیس اتحادیه اروپایى علما و تئولوگ هاى شیعه در اجلاس روز چهارشنبه در هامبورگ شرکت کرده بود پیرامون شیوه هاى کار آمدى تبلیغ در کشورهاى غربى و اولویت هاى تبلیغ و دین پژوهى صحبت کرد.
مدیر مسئول دبیرخانه دین پژوهان گفت: شناخت روش ها و ابزارجدید و تکنولوژیهاى نوین اطلاع رسانى وعلمى وآموزشى دشمنان اسلام براى تحریف مفاهیم وآموزه هاى دینى و ترفندهاى آنان در بدبین کردن مردم جهان به اسلام را وظیفه مبلغان بین المللى و روحانیون مستقر در خارج کشور دانست و تأکید کرد با این شناخت و به روز کردن آگاهیهاى خود و به کار بستن همان شیوه ها و ابزار باید با اسلام ستیزى در غرب مقابله کنیم و حقایق اسلامى را به گوش ملت ها در اروپا وآمریکا برسانیم تا از ظلم و جفایى که در غرب به مکتب حیات بخش اسلام مى رود آگاه شوند.
عضو مجمع جهانى شیعه شناسى با بیان روایتى از امام صادق(ع) که تصریح فرموده «لن ینتشر الهدى الا من حیث ینتشر الضلاله» خطاب به علما و ائمه جمعه وجماعت حاضر در اجلاس بیان داشت اگر همین سخن امام صادق(ع) را نصب العین قرار دهیم و به کار ببندیم ما را به روشهاى صحیح مقابله با حملات وشبهه افکنى دشمنان شیعه راهنمایى خواهد کرد که همان استفاده تقابلى از روش ها و ابزار شبهه افکنان خواهد بود.
در این اجلاس فعالیت هاى دین پژوهى و اهداف و اولویت هاى پژوهشى شوراى دین پژوهان کشور براى اعضاى اتحادیه اروپایى علما و تئولوگهاى شیعه توسط دکتر پیمان تشریح شد.
وى در بخشى از سخنانش بر علمى و تخصصى کردن محتواى تبلیغ و تلاش مبلغان براى پاسخگویى علمى ومستند و کارشناسانه به شبهات وسئولات دینى تاکید کرد و حسن اخلاق و جوشش با مردم و تواضع و فروتنى در مقابل بزرگان و محبت و مهرورزى در برابر نوجوانان وجوانان و نگاه محبت آمیز به آنان را عامل موفقیت در تبلیغ دینى دانست.
دکتر آیت پیمان ارتباط علما و تئولوگهاى شیعه و مدیران مراکز اسلامى در کشورهاى غربى را به ارتباط و گفتگو و نفوذ علمى در دانشگاهها و کالج ها و آکادمى ها توصیه کرد و تاکید کرد ما با تبلیغ سنتى و منولوگ نمى توانیم پیشرفتى در غرب داشته باشیم و باید در نهایت امکان دیالوگ مذهبى وعلمى و فرهنگى برقرار کنیم و از شخصیت هاى علمى تأثیر گزار و آشنا به مسایل روز استفاده کنیم.
وى تلاش براى تأسیس کرسى هاى شیعه شناسى و ایجاد نشست هاى علمى موضوعى دانشگاههاى اروپا و تقویت مدارس اسلامى را از مهمترین امر براى استفاده از موج اسلام گرایى کنونى دانست و بیان داشت: این موج اسلام گرایى در اثر انقلاب اسلامى ایجاد شد اما به علت ضعیف بودن حضور شیعه در سطح جهانى بهره بردارى سلفى ها و وهابیون و دیگر مذاهب بیشتر از تشیع بوده است.
وى ضعف فعالیت و کمبود امکانات و نبود عالمان و مبلغان وعدم حمایت مؤثر از مراکز و مساجد شیعى و اختلافات و ضدیّت طیف هاى شیعى را علت فرصت سوزى و ایجاد زمینه براى مخالفان شیعه بیان کرد و از بزرگان شیعه و مدیران حوزه هاى علمیه و مراکز علمى تقاضا کرد که چاره جویى نمایند.
دین به مثابه یک نهاد اجتماعی و به عنوان عرصه ای که سیاست گزاری دولت و حکومت دینی باید به آن معطوف باشد، قلمداد مى شود وباید، سیاست گزاران جامعه دینى برای این حضور دین و گسترش روح دینی در مناسبات مختلف اجتماعی برنامه و هدف و اقدام روشن داشته باشند.
در شرایط جدید، با عنایت به تحولات اجتماعی و فرهنگی روز افزون ، همه این موضوعات از یک دغدغه بنیادین برخاسته اند. دغدغه ای که هم شخصی و هم اجتماعی است. به عنوان فردی دین دار و علاقه مند به دین و نیز به عنوان مسئول در یک نهاد تخصصى دینی، این دغدغه را دارم که چگونه می توان دین ورزی را در جامعه افزایش داد؟ گمان می کنم وبلکه یقین دارم که این دغدغه دغدغه ای عمومی در جامعه ماست. جامعه ای که بنیان بسیاری از موضوعات و پدیده های آن دینی است. اخلاق آن و نظام اخلاقی آن از دین و ارزش های دینی نشأت گرفته است. نهادهای مستحکم اجتماعی آن که در طول تاریخ استمرار داشته است. نهادهای دینی بوده اند، مناسک و مراسم آن تماما حول ارزش های دینی شکل گرفته اند و بسیاری دیگر از عرصه های زیست آن نشأت گرفته از دین و ارزش های دینی اند. در چنین جامعه ای، عدم استحکام بنیان های اجتماعی وعدم استحکام ارزش های دینی ، به معنا و یا مترادف سست شدن اخلاق و هنجارهایی اجتماعی است. لذا حتی آنها که پیوند وثیقی با دین ندارند، به دلیل علاقه به ثبات و انسجام اجتماعی، می بایست نسبت به سرنوشت دین و ارزش های دینی نگران باشند.
دین، پدیده ای کثیر الابعاد است. وجوه گوناگونی دارد و هر وجه آن خود عرصه ای برای اندیشه ورزی و عمل است. برای ما به عنوان سیاست گزار فرهنگی پیوند دین و جامعه و فرهنگ ، کانون اصلی عمل است. از چنین منظری، پرسش اصلی ما این است که چگونه می توان دین ورزی را در جامعه افزایش داد؟ و چگونه می توان دعوت دینی کارآمدی را سامان بخشید؟ این پرسش می تواند جهات تحقیقات و پژوهش های دینی را روشن کند. این مرزی است که دین پژوهی از منظر فرهنگی را از سایر حوزه های دین پژوهی جدا می کند.
چنین پرسشی را نمی توان فارغ از مقتضیات و تحولات روز پاسخ داد. امروزه در جامعه جریان های جدید با سرعت و حجم بسیار طرح می شوند و پرسش هایی تازه با خود به میدان فرهنگ جامعه، وارد می کنند. به ویژه جوانان و تحصیل کردگان در حوزه اندیشه و ایمان دینی، با پرسش هایی تازه از دین می آیند.
در دایره گسترده دین جریان های فراوانی، پرسش ها وشبهات زیادی عرضه کرده و اساس دامنه وسیعی از پرسش های جدید را در اذهان نسل هاى جدید ایجاد می نمایند.
البته باید در همین جا بر این نکته تأکید کنم که نفس این افزایش و نفس پرسشگری، منفی نیست و من با قضاوتی منفی به آن نمی نگرم.
رشد نهادهای جدید در جامعه و دستاوردهایی که در طول سه دهه بعد از انقلاب اسلامی پدید آمده ما را در برابر مسائل جدیدی قرار داده است.
رشد نهادهایی مثل آموزش، تحولات و گسترش تکنولوژی و تحول نظام رسانه ای همه ما را در برابر پیوند دین با آنها قرار داده است.
این پرسش ها کاملا از دغدغه ای دینی برخاسته است. بر خلاف آنچه گاهی به اشتباه طرح می شود، جوانان ما دین گریز نشده اند. جامعه هنوز از بنیان های محکم در عرصه دین برخوردار است.
این قضاوت را بر مبنای ارزیابی شخصی بیان نمی کنم، بلکه این قضاوت بر گرفته از پژوهش اجتماعی گسترده ای است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۲۸ استان کشور به انجام رسانده است. در این پژوهش که به دین داری پرداخته است ۹۹ درصد جامعه خود را دین دارد و مذهبی دانسته اند. بسیاری از عقاید بنیادین دینی مثل اعتقاد به روز جزا و یا تجربه و حس مذهبی در جامعه در بیش از ۹۰ درصد جامعه رواج و تسلط دارد. البته باید این نکته را اضافه کنم که شاید بر اساس برخی معیارها دین داری را در بخش هایی از جامعه ضعیف بدانیم اما مهم این است که اعضای جامعه خود را مذهبی می دانند و از خود تصور فردی مذهبی دارند .
معنای این سخن آن است که نهاد دین، هم چنان توان و قدرت بسیار زیادی در باز آفرینی و انتقال ارزش ها و معانی خود دارد. این ارزش های دینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و هم چنان کانون نگاه و عمل جامعه را تشکیل می دهد. شاید عده ای در مقایسه با دوره های گذشته چنین بپندارند که ارزش های دینی رو به ضعف می رود اما تصور من بر این است که آنها برخی معیارهای عرفی را مبنای تعریف دین می گیرند. عرف تغییر می یابد، ولی خود پنداشت جامعه تصوری دینی و فارغ از دگرگونی های عرفی است .
این سخن را به مجالی دیگر موکول می کنم تا بعدا با تفصیل بیشتری درباره آن سخن بگویم.
هدف من از طرح این مباحث این بود که خاطرنشان کنیم که اولاً هنوز در نظام معانی و نظام ارزشی و اعتقادی ما دین و دین ورزی غلبه دارد. یا به سخن ساده تر، جامعه هنوز جامعه ای شدیدا دینی است. ثانیاً، این جامعه در برخورد با مسائل جدید و نهادهای جدید با پرسش هایی تازه مواجه گشته است و این پرسش ها در ذهن جوانان زنده است.
با این دو مقدمه و با بیان این نکته مى خواهیم بگوییم وظیفه مشترک همه سیاست گزاران فرهنگی در حکومت دینی وبخش هایى است که این مأموریت اصلى را به همراه بودجه هاى مصوب و شرح وظایف معین بعهده دارند ، اعم از حوزه علمیه ، دولت ، مجلس ، قوه قضائیه ، نهادهاى وابسته به دفتر رهبرى وموسسات دینى بخش خصوصى ، همه در بسط عرصه دین ورزی مسئول هستند. وباید حوزه عمل ومیزان موفقیت خود را در دین دارى ودین ورز نمودن جامعه مشخص تر بیان نمایند.
* دکتر آیت پیمان
مدیرمسئول دبیرخانه دین پژوهان کشور
دکتر آیت پیمان
تحولات شگرف کنونی در تمامی جوامع توسعه یافته و در حال توسعه جهان در اثر رشدفنآوریهای اطلاعرسانی حاصل شده است، و مستقیما علوم و دانشهای بشری و فرهنگ و تمدن کشورها را تحت تأثیر قرار داده است. آنچه باعث میشود در این مسابقه حیاتی و سرنوشت ساز،موجبات پیشرفت جامعه را فراهم سازد، و از اتلاف سرمایههای فکری و فرهنگی و علمی جلوگیرینماید و ما را از گام نهادن در راههای رفته و بیحاصل یا کم حاصل باز بدارد، پژوهش و تحقیق است.
نیازمندی جامعه ما اقتضاء میکند برای جلوگیری از اتلاف سرمایهها و گام نهادن در وادی توسعه یافتگی، پژوهش و تحقیق را به شیوه علمی و با ابزارهای نوین، متناسب با ضروریات و اقتضائات زمان، در سرلوحه برنامههای خود قرار دهیم. چرا که در شرایط حساس کنونی آنچه که میتواند ما را به وادی موفقیت برساند، تولید فکر و اندیشه و پرورش افکار و اندیشهها با کمک اندیشه سازان وفرهنگ پروران است. بنابراین ضروری است که نسبت به سرمایهگذاری در زمینه پژوهش و اتخاذسازوکارهای علمی و فنی در همه رشتهها همت گماریم. مهمترین اقدام علمی، اهمیت دادن به پژوهشگران و اندیشمندان و متخصصین علوم و فنون و حمایت جدی از آنان است.
در سالهای اخیر شاهد افزایش استقبال نویدبخشی در سطح وزارتخانهها و نهادها و مراکز حوزوی ودانشگاهی از پژوهشگران و کارهای پژوهشی هستیم، که امید به پر شدن خلاءها و رفع و ترمیم کاستیهاو نقایص را افزایش داده است. اما آمار و اطلاعات مقایسهای که هر از چند گاهی از طریق مراجع ذیصلاح منتشر و یا به نحوی مطرح میشود، جایگاه پژوهشی کشور ما را در سطح جهانی، در رتبه بسیارپایینی قرار میدهد، چه از نظر میزان سرمایهگذاری و حمایت و چه از نظر دستآوردها و موفقیتهای پژوهشی و چه از نظر برخورداری از فنآوری نوین در عرصه پژوهش .
مزید بر آن از لحاظ تعامل وهمکاری و هماهنگی بین مراکز وافراد و بهره برداری از دستآوردها و سرمایهگذاریهای انجام شده ضعفهای فراوان وجود دارد که از دید صاحبنظران و دستاندرکاران و متولیان امر پنهان نمانده است و بسیار به آن اشاره نموده وبه وضعیت موجود اعتراض مینمایند، اما همچنان شاهد نبودارتباطات مؤثر و اطلاعرسانی و هماهنگی و درنتیجه شاهد پراکنده کاری، چندباره کاری و عدم بهره برداری از دستآوردهای پژوهشی هستیم. و این نواقص در آیینها و مراسم و نشستهای سالانه وبه خصوص در هفتهای که به نام هفته پژوهش نامگذاری شده است بیشتر رخ نشان میدهد.
استان قم در یک نگاه، قطب مهم پژوهشهای فرهنگی و علمی در عرصههای علوم و معارف اسلامی و علوم انسانی و اجتماعی به شمار میرود و سایر فعالیتهای پژوهشی علوم انسانی در نقاط دیگر کشور به نحوی با حوزه پژوهش و تحقیقات مراکز علمی و دینی قم مرتبط میگردند. وجودنهادهایی همچون معاونت های پژوهشی در مدیریت حوزه و دانشگاههای قم و دههاپژوهشگاه و موسسه پژوهشى و دبیرخانه شوراى دین پژوهان کشور و فعال بودن دهها مؤسسه علمى وآموزشى وفرهنگی دولتی و غیر دولتی، جایگاه وخاستگاه مهمی را در قم ایجاد نموده است، و این انتظار را به وجود آورده است که جریان پژوهش و تحقیق کشور را تحت تأثیر قرار دهد. اما گامهایی که در این راه برداشته میشود،خود نیز به جهات عدیدهای دچار آسیبهای یاد شده است و پشتوانه هاى ضعیف و نبود بودجه و کمک هاى غیر موثر و جزیى باعث عدم پیشرفت شده است که امیدواریم هرچه زودتر موانع بازدارنده از سر راه تعالی جریان پژوهشی از میان برداشته شوند. ضرورت بررسی دقیق عملکرد و فعالیتهای پژوهشی و نقدونظر کارشناسان پیرامون روند کنونی پژوهش ومیزان کارآمدى آنهامیتواند کمک شایانی در جهت رفع آسیبها ، بهبود و بهینهسازی فرایند پژوهش در استان و کشور شود. ان شاءالله
مناسبات عالمان دین ، فرهنگ وجامعه
دکتر آیت پیمان
فرهنگ، ناپیدا چون روح در کالبد «اجتماع» میدمد و لذا آحاد اجتماع، ازتحولات آن، یعنی از آنچه بر «خود» میگذرد، آگاه نیستند. پس، اجتماع را نکته دانانی تیز شامّه، که نه تنها «صیاد معنیاند» بلکه دیده بان جاناند، لازم است تا در هزار توی حیات جمعی، به ویژه در عصر حاضر با مقیاس جهانی، که هر پیچ و خمش کمینگاه رهزنان است، بر پس و پیش حرکت جامعه و اوضاع آن مواظبت ورزند. اینها را درقاموس تاریخ، اندیشمندان، یا روشنفکران و عالمان، و به طور کلی، بیدارگران اقلیم اجتماع، مینامند.
اندیشمندان نسبتی دو سویه با جامعه دارند؛ از یک طرف، مسایل را به مثابه دادهها از جامعه میگیرند: اخذ، و مواجهه با پرسش، و از طرف دیگر، با پردازش وتجزیه و تحلیل دادهها: تبیین مسأله و پرسش، ارائه طریق مینمایند (ارائه طریق به معنای اعم، که هم شامل حل مسأله باشد و هم هشدار و تحذیرها را دربرگیرد). در اینجا به این نکته نخواهیم پرداخت که آیا ذهن اندیشمند در هنگام «مشاهده» مسأله و پرسش،گرانبار از نظریه است یا نه. آنچه در اینجا تذکرش لازم است این است که همواره بایدپروای دو چیز را داشته باشد: روزمرّگی و فاصله نامتناسب با جامعه. درست است که بایداز افقی فراتر به «اجتماع» نگریست، اما این امر نباید به بهای جدایی و فاصله گرفتن ازجامعه و مجموعه آحاد آن تمام شود. همینطور ماندن در اجتماع، مخاطره «چون جمع شدن» و به اصطلاح روزمرّگی را درپی دارد. پس ناگزیر باید گردنی فرازتر و دیدی همه جانبه داشت و همیشه بر این دو امر مواظبت کرد.
درست است که «اجتماع» فراهم آمده از «افراد» و آحاد است، اما میتوان اوصاف و خصائص مشترک افراد را روح اجتماع نامید و همین پدیده است که بر جریان جامعه و تحولات آن حاکم است. پس دید کل نگرانه در سیاست گذاریها وبرنامهریزیها، دیدی خردپسند و معطوف به واقع است. البته سخت باید مواظب بود که مبادا روح حاکم یک اجتماع ، همه اقالیم کشور تلقی شود و همان منظرِنگرشها قرار گیرد. آن دید کل نگرانه بایستی اولاً حاصل اذعان به تکثر فرهنگها درقلمرو حاکمیت باشد و ثانیا هیچ گاه نباید از توجه اکید به اجتماعات متکثری که زیرمجموعه آن روح کلی هستند غافل بود. اینجاست که میتوان معقولانه از «دیدِ کلیِ جزءنگرانه» سخن گفت. ناگفته نماند که روح اجتماع، تعارض را برنمیتابد. از مهمترین تعارضها، تعارض بین قول و فعل، یا به عبارت دیگر تعارض بین برنامه در مقام تعریف وتدوین و برنامه در مقام تحقق و اجرا، است. برنامه باید شدیدا دیدی عملگرایانه ونتیجه نگر داشته باشد. یعنی بیش از آن که درپی «چرایی» باشد «چگونگی» را بنمایاند.
مؤلفههای فرهنگ، ارتباطی اندام وار و ارگانیک با هم داشته و دائما در تعامل باهمدیگر هستند. تناسب پیکره اجتماع، و به تبع، موزونیت حرکت آن، به تناسب و توازن مؤلفه های فرهنگ وابسته است. در سیاست گذاریها بایستی توجه داشت که همه بخشها و مؤلفههای فرهنگ عمومی، چون همه اعضای پیکر آدمی، برای اجتماع حیاتیاند. توجه جدی به یک یا چند بخش و غفلت از یک یا چند بخش دیگر، آسیبی جبران ناپذیر بر حیات موزون جامعه وارد میسازد. چه بسا گاهی طغیانهای اجتماعی، ونیز سرخوردگی و یأس اجتماعی در پارهای جوامع، از جمله جامعه خود ما، ناشی از عدم تفطن به این نکته باشد.
فرهنگ هر جامعه جوهری دارد که تمام مؤلفه های فرهنگی، هم نمود آن جوهرندو هم متکی به آن. در جامعه دینی ما «دین» جوهر فرهنگ است و جامع نگری دینی ضرورتی برای همه سیاستگذاران و متصدیان امور فرهنگی جامعه میباشد.
پرداختن به میراث و مفاخر فرهنگی و تحولات تاریخی و شناسایی و معرفی مشاهیرعلم و ادب و فرهنگ به نسل نو و تعریف مبانی و مبادی بافت اجتماعی و هویت فرهنگیآن و تحقیق در پدیدههای پیچیده اجتماعی عصر حاضر و تبیین اصولی آنها برای شناخت چالشهای فرهنگی و دستیابی به راهکارهای عبور از آنها و اطلاعرسانی علمی ومحققانه به پژوهشگران و اندیشمندان وظیفه خطیری است که متولیان فرهنگ عمومى بر عهده گرفته اند. پی شایسته است که بیش از وضع موجود به آن اهتمام ورزیده و در جهت نیل به اهداف متعالى آن سعی و تلاش مضاعف بنمایند .
دیدگاهها و نقدها و نظرهاى مراجع وعلماى دین همواره راه گشاى متصدیان ومسئولین فرهنگ بوده است. باید آنان را پاس داشت وفرصت ها را کوتاه وغنیمت شمرد و غفلت ها را زدود و قدم ها را به موقع و سریعتر واستوارتر برداشت . ومن الله التوفیق
آیت پیمان
هنوز فاصله زیادی تا انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی داریم اما رقابت زودهنگام گروههای سیاسی بطور کم سابقه ای آغاز شده است وباز هم مباحث ملال آور وتکراری وغیر شفاف اصول گرایی واصلاح طلبی بطور انبوه ویومیه در مطبوعات ودر فضای مجازی کلید خورده است.
بسیاری از نیروهای دلسوز ومستقل جامعه هنوز معنا ومنظور روشن وشفاف اصلاح طلبی واصولگرایی را از مدعیان وسران این دو جریان مطالبه میکنند ومعتقدند تعاریف مبهم وپرایهام این دو اصطلاح ومواضع شعاری که در انتخابات مطرح میکنند با واقعیت وعملکرد عینی جناحهای حاکم منطبق نشده است و در عمل بروز وظهور قابل قبولی نزد نخبگان غیر وابسته ندارند.
در ستون نیم نگاه روزنامه 19 دی روز دوشنبه 10 آذر مقاله ای به قلم محقق و مورخ محترم، حجت الاسلام والمسلمین آقای رسول جعفریان به چاپ رسیده است که حاوی نکات بسیار قابل تأملی میباشد. وی با طرح چند برداشت احتمالی پر ابهام از مفاهیم اصولگرایی و اصلاح طلبی و تفسیر مقابله ای ومقایسه ای این مفاهیم با رویکرد ها و عملکردهای ضد و نقیض جریانات موسوم به این دو عنوان و اشاره به جابجایی مواضع این دو گروه مدعی در هر یک از دهه های گذشته یک سئوال جدی را مطرح کرده اند و آن اینکه، چرا ماهیت و چیستی و مرزبندی خطوط این دو جریان به روشنی تعریف و تبیین نمیشود، چرا سران اصول گرا و اصلاح طلب به صراحت منظور خود از اصولگرایی و اصلاح طلبی را به طور رسمی به جامعه اعلام نمیکنند و چرا در مقابل عملکردهای مغایر با مدعای خویش پاسخگو نیستند و طفره میروند؟باور ما این است که جامعه اسلامی را نمیتوان با این عناوین تقسیم بندی ومرزبندی کرد چون با تعالیم وآموزه های اصیل وناب دین و اوامر ونواهی الهی در محکمات قرآن کریم مغایرت دارد وهر مسلمان شیعه در اجرای این اوامر لابد وناگزیر بایستی هم اصلاح طلب حقیقی وهم اصول گرای ارزشی واخلاق مدار باشد.در کشاکش رقابت های نزاع گونه و مبارزات سیاسی این دو جریان که در حقیقت سیاسی هم نیست بلکه بیشتر گروه گرایی و قدرت طلبی شبه سیاسی میباشد، بسیاری از نخبگان دلسوز جامعه ونیروهای خدوم وکارآمد ولی غیر وابسته به این گروهها، استقلال خود را حفظ کرده اند،زیرا آنچه به عنوان اصولگرایی واصلاح طلبی در شعار مطرح میشود، در عمل مدعیان ندیده اند و لذا ما شاهد حضور یک جریان مستقل نیز در عرصه های فکر و عمل در کشور هستیم که با سئوالات خویش هر دو جریان ذکر شده را به چالش میکشند ولی دریغ از پاسخ روشن برای رفع ابهامات عدیده موجود.
این نگارنده در انتخابات دوره هفتم مجلس شورای اسلامی شرکت کردم و مورد سئوال قرار گرفتم که مستقل یعنی چه؟باید یا اصول گرا و یا اصلاح طلب باشید! وسعی کردم معنای مستقل بودن خویش را با نقد منصفانه اصولگرایان و اصلاح طلبان اینگونه تعریف کنم که، اصول گرایی و اصلاح طلبی رایج در کشور ما در فرهنگ و بینش اسلامی نمیتوانند جایگاه داشته باشند و این تقسیم بندی غیر اسلامی است، زیرا نمیتوانیم مسلمان شیعه را با این عناوین تقسیم بندی کنیم و استدلال میکردم که اگر منظور از اصول همان اصول دین و مذهب شیعه است که همه بایستی تحقیقاً به آن معتقد و پایبند و ملتزم باشند و اگر منظور از اصول مورد نظر اصول گرایان اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی است که شامل رهبری، قانون اساسی، ارکان سه گانه نظام، ارزشها و دست آوردهای انقلاب، فرهنگ جهاد و شهادت، اخلاق و معنویت و «اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» است.؟که بازهم همه شیعیان معتقد بایستی به تمامی آن اصول ملتزم و پایبند باشند.و اما اصلاحات مورد نظر اصلاح طلبان هم اگر تغییر در اصول مذکور باشد که مستلزم بیرون رفتن از دایره و جرگه مذهب است که البته اینگونه نیستند و اگر منظور از اصلاح طلبی تلاش برای بهبود روش ها و خط و مشی ها و سیاست های اجرائی وراهبردهای مدیریتی برای پیشرفت بهتر در تحقق اهداف حاکمیت اسلامی است که این هم تکلیف همگانی و وظیفه قطعی همه فعالان در جامعه اسلامی با هرگرایشی است و بار اصلی آن به دوش همه حاکمان و مدیران جامعه اسلامی عرضه شده است و بنابراین ما این تقسیم بندی را که قابل مرزبندی دقیق نیست نمی توانیم بپذیریم.
این موضع گیریها در آن دوره (مجلس هفتم) با واکنش نه چندان خوب مدعیان اصلاح طلبی و اصول گرایی مواجه میشد و این استدلالها را به بهانه قانونی بودن تحزب و به رسمیت شناخته شدن احزاب در قانون اساسی جمهوری اسلامی مردود میشمردند و مقبول آقایان از دو جریان و جناح نبود.در این باره هم استدلال میکردم که اصل احزاب در قانون اساسی مثل اصول مربوط به تعیین عنوان و شکل حکومت است. همانگونه که جمهوری یا جمهوری دموکراتیک یا جمهوری با هر پسوند دیگر مورد قبول امام و شورای انقلاب و خبرگان قانون اساسی و مردم نبود، بلکه فقط جمهوری اسلامی مورد قبول واقع شد، یعنی حکومتی که تمامی قوانین اساسی و جزئی آن بر اساس اسلام و مذهب رسمی کشور و متکی به آراء مردم باشد. پس ما همانگونه که جمهوری تنها یا با پسوند و پیشوند غیر از اسلامی را به حکم شریعت و مذهب خویش نمیتوانستیم بپذیریم، بنابراین احزاب و تحزّب را اگر مثل حکومت دارای قالب و محتوای اسلامی و منطبق با اسلام باشند میتوانیم بپذیریم و تحزّب اگر در قالب و محتوا مغایرتی با احکام و فرهنگ و بینش اسلامی داشته باشد، پذیرفتنی نیست واصل مربوط به احزاب درقانون اساسی به حکم اصول فصل اول همان قانون حزب اسلامی است ولا غیر، ولی باید دید حزب بازی که در کشور ما بوجود آورده اند چقدر اسلامی است ؟ پایبندی وتعهد والتزام احزاب به اخلاق وفرهنگ اسلامی چه میزان بوده است ؟ سئوال اصلی بخش مهمی از نخبگان ما این است که اگرمسلمان شیعه هم باید اصول گرا باشد و هم اصلاح طلب و اصلاح طلبی برای حفظ و تحکیم اصول الزامی است و این تفکیک امکان پذیر نیست بنابراین از سران دو جریان درخواست میکنیم با تبیین و تعریف دقیق خویش از معنای اصول گرایی واصلاح طلبی!، ادله این تقسیم بندی و مرزبندی را به روشنی بیان فرمایند و ابهامات را برطرف کنند و نسبت به سئوالات محققین دلسوزی همچون استاد رسول جعفریان که سئوال بسیاری ازفعالان خیرخواه جامعه است پاسخگو باشند.
بسیج از صدر اسلام تاکنون در یک نگاه
آیت پیمان
٥آذر ١٣٩٣
پیامبر اعظم بنیانگذاربسیج و امامان شیعه هدایتگران این حرکت الهى ، وامام خمینى احیاگر و مجدِد اینشجره طیبه ای است که ریشه های ثابتی در قلوب و افکار و عقاید مردم مسلمان دارد، در همه فراز ونشیب هاى تاریخ اسلام ، همواره شاخ و برگ آن در نهضت هاى شیعى همه جا را فراگرفته و میوه هایش همیشه در دسترس بوده است . از ابتدای اسلام تا کنون بسیج یکی از عوامل مهم پیشرفت اسلام بوده است؛ اوایل اسلام پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله ارتش سازمان یافته ای نداشتند و این بسیج بود که با نیت هایی الهی باعث پیشرفت اسلام و قدرت یافتن پیامبر شد .و جمل ، صفین ،نهروان و کربلا تجلیگاه بروز وظهور بسیج بوده اند . بسیج فقط یک سازمان رزمى مردمى نیست بلکه یک مکتب ومدرسه الهى تاسیس شده بر شالوده تفکر واندیشه اسلامى مى باشد . شناخت ماهیت بسیج وپیشینه تاریخى آن لازم است تا بسیج ، بسیج بماند واز آسیب واعوجاج مصون ومحفوظ باشد . اگر دقیق تر بنگریم بسیج در دوران جنگ تاسیس نشد بلکه در آن دوره امام به آن نقش عینى بخشید وهمه مردم نقش بسیج را در دفاع مقدس درک کردند و باید گفت بسیج ، هم اولین قوه محرکه و هم اولین ثمره نهضت امام خمینى بود و حق آن است که تولد ش را خرداد ٤٢ وبلوغش را آذر ٥٨ بدانیم و به یقین بدانیم آنچه که باعث حفظ حیات و دوام انقلاب ما شد، بسیج و تفکر بسیجی بود و شاید خالی از لطف نباشد که بگوییم راهپیمایی های قبل از انقلاب هم راهپیمایی بسیجى بود و همه رویدادهاى انقلابى ، مرهون حرکت بسیجى امت اسلامى ما مى باشد . امروز با صدور ارزشهاى انقلاب وبه ثمر نشستن تفکر امام شاهد نفوذ تفکر بسیجی در اقصی نقاط جهان اعم ازکشورهاى اسلامى وغیر اسلامى هستیم و آنچه زمینه پیروزی ملت هاى لبنان ، سوریه ، عراق ویمن را فراهم کرد، تفکر بسیجی بود؛ چرا که تمامی افراد حزب اللّه بسیجی هستند. دوست ودشمن اقرار دارند که امام ورهبرى با ترویج وتعمیق وتوسعه تفکر بسیجى سد مستحکمى در برابر استکبار ومظاهر آن ، بخصوص آمریکا واسرائیل و وهابیت وجریانات تکفیرى ایجاد کرده اند و تا زمانى که انگیزه الهى آن حفظ بشود ، خلل ناپذیر خواهد بود .
در زمان حاضر، وبا اوج گیرى وگسترش امواج شبهات و انحرافات عقیدتى و اخلاقی و فرهنگى در جامعه ، باید مراقب آسیب های بسیج بود، چرا که دشمن با ایجاد شبهات و تفکرات ضد اخلاقی، عقاید و فرهنگ جامعه را هدف گرفته است و اگر مراقب نباشیم ، ممکن است بسیج، بسیج سابق نماند. با هوشیارى وبا تقویت انگیزه الهى وبرجسته کردن عنصر حیاتى وحدت و دورى از افراط و تفریط ومقدم داشتن اهداف اصلى بسیج بر مقاصد فرعى و دور کردن آن از اختلافات داخلى، باید کاری کرد تا بسیج دست نخورده و آماده بماند تا دشمن همیشه از بسیج به عنوان قدرت اصلى نظام اسلامى هراسان باشد. والسلام