بسم الله الرحمن الرحیم * وبلاگ شخصی * آیت پیمان

نظریات و دیدگاهها و مقالات و آثار و زندگی نامه و سوابق آیت پیمان

بسم الله الرحمن الرحیم * وبلاگ شخصی * آیت پیمان

نظریات و دیدگاهها و مقالات و آثار و زندگی نامه و سوابق آیت پیمان

بسم الله الرحمن الرحیم *  وبلاگ شخصی  * آیت پیمان

نظریات و دیدگاهها و مقالات و آثار و زندگی نامه و سوابق و تجارب و یادداشت ها و سفرنامه های آقای آیت پیمان دبیر شورای دین پژوهان کشور اختصاص دارد.

۰۱
آذر

با عدل سخن بگوئیم یا جود؟

آیت پیمان

حجت الاسلام و المسلمین آقای سید رضا تقوی رئیس دفتر شورای سیاست گذاری ائمه جمعه ، شخصیتى عالم و متقی و بسیار خدوم است که واجب الاحترام هستند،ایشان بهتر از نگارنده این سطور به کلام امیرالمومنین و ابعاد معانی آن درنهج البلاغه اشراف علمی دارند.

شخصی با هوش ونکته سنج از امیرالمومنین علیه السلام سئوال کرد: «ایهما افضل؟ العدل او الجود؟

فقال علیه السلام: العدل یضع الامور مواضعها، والجود یخرجها من جهتها، والعدل سائس عام والجود عارض خاص، فالعدل افضلهما واشرفهما »    (حکمت 429).

ملاحظه میفرمایید که آن حضرت ،  با دو دلیل قوى عدل را برتر از جود وبخشش قرار دادند.

به نظر این بنده رسیده است که آقاى تقوى در مراسم ختم مادر آقاى رحیمى بسیار از سر جود وسخاوت  سخن گفته اند و شاید اقتضای مجلس و یا مصلحت دلجویی از داغدار مد نظرشان بوده است.

نگارنده،  نه جزء ناآگاهان هستم و نه جزء مغرضان ، و همچنین  خدمات آقایان رحیمی و احمدى  نژاد و دولت او را   نیز علیرغم انتقادت جدى نمى خواهم نادیده بگیرم.!

مسلم است دولتی که بهترین فرصت تاریخی خدمت ، با بیشترین درآمد نفتی تاریخ کشور، و حمایت یکپارچه و متحد تمامى  اصولگرایان و ارکان نظام و حوزه و نخبگان را حداقل (در 6 سال از 8 سال)  دارا بود، بایستی خدمت می کرد، که کرده است. اما به علت خصلت های فردی و خاص رئیس آن دولت و استبداد رأی و جذب متملقین و غالی ها و دفع منتقدین و دلسوزان و کنار گذاشتن بخش اعظم سرمایه انسانی و تجربی کشور و سپردن امور مهم به افراد کم تجربه و غیر متخصص و سپسعناد و لجاجت در مقابل مجلس و قانون و از همه مهمتر مقابله و حرمت شکنی بی سابقه نسبت به فرامین ولی فقیه و مراجع تقلید و پرورش دادن تفکرات و جریانات انحرافی خطرناک در سایه دولت و میدان دادن به اختلاسگران و مفسدین مالى کلان  ودر نتیجه هدر دادن بخش اعظمى از منابع کشور، وتخریب وجهه بین المللى نظام ، وبستر سازى وجرقه زدن به فتنه وآشوب ٨٨ ، لطمه های غیر قابل جبران در حوزه های مختلف فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی و معنوی کشور وارد کرده و از همه فرصت و توانمندی دولت برای خدمت استفاده نکرد و فرصت سوزی عمیقی نمود. ودر این همه خسارت ، آقاى رحیمى فرد دوم دولت بودند و امروز متهم اول این جریان در محکمه جمهورى اسلامى هستند.

آن دولت که آقاى رحیمى معاون اولش بود ،در کنار این آسیب ها و خسارات به بار آورده، ویژگی ونکات مثبت تحرک و پرکارى و فعالیت در چند حوزه مهم مثل عمران روستایی و محرومیت زدایی و مسکن و توزیع خدمات در مناطق دورکشور و تمرکز زدایی را نیز دارا بوده است.

سئوال این بنده از آقای تقوی این است که مگر دولت های طاغوتی ایران در قبل از جمهوریاسلامی و دولتهای ملحد و دین ستیز اروپا و آمریکا و ممالک شرق و غرب در قرن حاضر به مردمشان  خدمت نکرده و نمی کنند ؟  ومگر امور مملکت و سرزمینشان را در بعد مادی به پیش نمی برند؟ چرا آنان را قبول نداریم؟ غیر از این است که چون فرهنگ و تفکر و عقاید و اخلاق آنها قابل قبول ما نیست ، خدمات آنها را در مقابل صدماتى که به دین و فرهنگ و اخلاق بشر می زنند، ناچیز می دانیم و اعتقاد ما این است که زیان آنها بیشتر از منافع آنها براى جامعه بشرى است.

آنچه عرض شد مثال است ،البته هیچ گاه دولت نهم و دهم را با آنان مقایسه نمی کنیم،  در اینجا بحث ما درمورد دولت گذشته بر سر اصول فکر و عقیده نیست، بلکه در روش ها و عملکردها و رفتارها وپیامدهاى آن است.

قضاوت در مورد آقای احمدی نژاد و معاونین و کابینه اش  و عملکرد دو دولت تحت ریاست وی حساس است و دفاع مطلق از وی و رد و انکار مطلق وی هر دو غیر عادلانه خواهد بود، حساس بودن این موضوع و حساسیت نخبگان جامعه نسبت به آن  باید در وقت گفتن و نوشتن مورد دقت قرار گیرد  وعدل سخن در این است که شخصیتی مثل آقای تقوی نه دفاع تمام قد و مطلق از افرادی بکند که بخشی از تخلفات سنگین آنها در دستگاه قضایی در حال رسیدگی است و نه خدمات آنها را ناگفته و نادیده بگیرد ، انتظار می رفت حد وسط را می گرفتند که به عدل نزدیک تر بود نه اینکه بسیار بزرگوارانه و سخاوتمندانه ، آقاى رحیمى ودولت نهم ودهم را تعریف و تمجید و به نوعى تبرئه نمایند.

وقتی فرمودند آقای رحیمی خدمت گزارى مخلص است که خدمت کردند و هیچ موقع هم مدعی نبودند، یاد این ادعاى جنجالی  رحیمى افتادم  که مدعی شده بود در سوریه به ایشان گفته اند که اگر ختم نبوت نبود و قرار بود پیامبری بیاید آن پیامبر حتماً احمدی نژاد بود.

 کم نیستند در جامعه ما که واگذارى سمت ها در دولت گذشته را بى ارتباط با اینگونه تملق ها نمى دانستند.

این عزیزان خدمتگزار بودند ولی بی ادعا نبودند و همه مشکلات عمیق کشور ،  ریشه در ادعاها و خود برتر بینی ها و خود رأیی های آنان داشت  و چون فهرست های بلندی از تخلفات و قانون شکنی های بی سابقه آنان منتشر شده و میشود ، اینجا نیاز به ذکر دوباره  آنها نیست.

حجه الاسلام والمسلمین آقاى تقوی که براى وى بسیار احترام قائل هستم حتماً می دانند که پیوندهاى نسل امروز ما با متولیان دین ودیندارى دچار گسست ها و بحران هایی شده است و دشمنان دین هم بخشى از این بحرانها را ساخته وپرداخته و یا تشدید می کنند.

سؤال بنده از روحانى فاضل این است: امروز نسلی که کنجکاوانه در سایت ها وشبکه هاى اجتماعى ،  پیگیر پرونده ها واتهامات سنگین معاون اول رئیس جمهور سابق در دادگاه است، به سخنان دستگاه قضایى نظام  اعتماد کند  یا به سخنان رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه محترم کشور که یک نهاد مهم و اساسی و تأثیر گذار است؟ آیا ریشه علت هاى بخشى از بى اعتمادى نسل جوان  ، در همین تناقضات وضد و نقیض گویى هاى ما پیدا نمى شود؟

اى کاش در کنار دفاع تمام قد و تعاریف مطلق از صاحب مجلس ، یک اشاره تلویحیهم به مشکلات ایجاد شده برای کشور در دوره صدارت آن شخص می شد و با توجیهات همیشگی ومتعارف ما،  مثل هر که بامش بیش برفش بیشتر و یا قضیه املای نانوشته غلط ندارد و ...

و یا با توصیه به افراد و رسانه ها که به مسایل دامن نزنند تا دستگاه قضایی با آرامش رسیدگی کنند و ... کمی بحث خویش را تعدیل می فرمودند تا موجب رنجش منتقدان دلسوز دولت گذشته نمیشد و انگ های ناآگاه و مغرض ! را متوجه خودشان ندانند واحساس نکنند که مورد اهانت یک روحانى فاضل قرار گرفته اند.         والسلام

  • دبیرخانه دین پژوهان
۰۱
آذر
آیت پیمان
ما در عصرى قرار گرفته ایم که تا مدتى پیش عصر ارتباطات نام داشت و امروز به دلیل گسترش خارق العاده دانش بشرى در اینترنت،   و انفجار اطلاعات ، عصر انقلاب وب  ، نام گرفته است. بر اساس آخرین آمار منتشر شده در این عصر کاربران اینترنت در حال حاضر قریب سه میلیارد نفر هستند وتخمین زده شده است که تا سال ٢٠٢٠ از پنج میلیارد نفر افزون خواهند شد . گزارش شگفت آورى نیز وجود دارد که مدعى است دانش منتشره بشر در فاصله ١٩٠٠ تا ١٩٥٠ دو برابر شد وعلتش انقلاب صنعتى ورشد صنعت چاپ است واز ١٩٨٠ که آغاز تولد وجهانى شدن اینترنت است تا ١٩٩٥ هر پنج سال یک بار دوبرابر شده است  و از نیمه همین سال به تدریج هرسه سال وهم اکنون هر ١٨ ماه دوبرابر میشود! و تخمین زده اند که از ٢٠١٤ تا ٢٠٢٠ هر هفتاد وسه روز دانش منتشره بشر دوبرابر میشود.! (این حجم از دانش شامل متن مکتوب  ودیجیتال وصوت وتصویروهرگونه تکس ومیدیا مى باشد),بنا براین در نتیجه انقلاب وب ، همه دانش هاى بشرى در بازه زمانى کمتر از سه ماه دو برابر مى شود.! در گذشته شاید صد سال طول مى کشید تا حجم اطلاعات بشر به این مقیاس رشد کند.
در این دوران ما در برابر سرعت شکننده تحولات وب و دیگر رسانه هاى دیجیتال  قرار گرفته ایم و در معرض طوفانها وسیلهاى توفنده این انقلاب جهانى باید ترتیبى بدهیم که هر فکر و پدیده نو که با فنآورى جدید وارد صحنه دانش مى شود, بتواند جایگاه خود را در نظام فقهى - حقوقى اسلام پیدا کند. متناسب با رشد دیگر رشته هاى دانش بشرى, علوم اسلامى باید رشد یابد تا بتواند حلال مشکلات جامعه بشرى باشند.
اما مع الاسف اینگونه نشده ایم و صداى شیعه در جهان اطلاعات وفن آورى ودانش نارسا و کوتاه است ودر خارج کشور وبخصوص در محیط هاى آکادمیک شرق جهان بسیار ضعیف و در جهان غرب به گوش نمى رسد و سرعت انقلاب وب بر مهجوریت ما مى افزاید.
در سال ١٣٧٨ که در قم مسئولیت فرهنگى داشتم ، جشن ٣٠ سالگى اینترنت در دانشگاه هاروارد برگزارشد واین در حالى بود که مشاهده میکردم هنوز حوزه روى خوش به این پدیده نشان نمى داد و موسسه آل البیت و سپس موسسه کامپیوتر نور که در این عرصه پیشگامى کرده بودند ، با نقد ونظرها و واکنش هاى منفى بخش هاى سنتى حوزه مواجه بودند . و یکى از علل عقب افتادن ما در عرصه رقابت فکرى جهانى را باید در همین نکته جستجو کرد .
اینترنت همه ابعاد حیات بشر را به طور کامل تحت تاثیر قرار داده و یک لایه جدید دیجیتالى در زندگى ایجاد کرده است ودر عرض دنیاى فیزیکى قرار گرفته وارتباطات انسانى را انقلاب گونه دگرگون ساخته وآن را فرا زمانى وفرا مکانى ساخته است.
این دنیاى مجازى وب ، شکل رسانه ها را تغییر داده ورادیو ،تلویزیون ، روزنامه ،تلفن، کنفرانس، و.... را در بستر هاى جدید قرار داده است.
ازهمه مهمتر اینکه  موجب  ایجاد تحول در حاکمیت سیاسى وفشار بر مراکز قدیمى قدرت وسهولت تحولات سیاسى اجتماعى شده است که بیدارى اسلامى ویا بهار عربى را میتوان متأثر از آن دانست . 
اینترنت روش هاى تحقیقات وپژوهش رااز حالت متمرکز بیرون آورده وبه روش خطى تغییر داده است و همه رسانه ها را بر خط وزمان دلخواه قرارداده است و حس کنجکاوى بشر را ارضاء نموده و براى بشر این امکان را فراهم کرده است که با هویت مجازى ، بخشى از علائقى را که در دنیاى فیزیکى برایش ممکن نبود در دنیاى مجازى بدست آورد .
امروز اطلاعات موجود در اینترنت ٥میلیون ترابایت تخمین زده شده است یعنى معادل یک کتابخانه با ٥٠هزارمیلیارد کتاب ! ویا معادل یک میلیارد DVD کامل ! وبهتر است بدانیم این اطلاعات در ٥٥٠ میلیون دامنه پایگاه اینترنتى قرار گرفته است که بیش از این تعداد ، وبلاگهاى موجود را هم باید اضافه کرد وسهم ما در زبان فارسى وعربى آن بسیار ناچیز است ودر صدها زبان زنده دنیا سهم قابل ذکرى نداریم ودر ترجمه متون دینى وعلوم اسلامى بر مبناى مکتب اهل بیت علیهم السلام ، هر روز به تناسب سرعت انقلاب وب  ، در رادیوها وتلویزیونهاى ماهواره اى ومطبوعات بین المللى و جنبش هاى نرم افزارى هم بسیار عقب میمانیم واین خطر عظیم  بطور محسوس چندان درک نمیشود .
براى مثال و برآورد مقیاس  عقب ماندگى ما ، به یک مورد توجه میدهم که مقدار محتواى انگلیسى در یک پایگاه یهودى ویکى پدیا ، در سال ٢٠١٠ وبدون احتساب عکس هاونمودارها ، ١٩ میلیون مقاله به ٢٧٠ زبان زنده دنیا است که حدود ٤ میلیون مقاله آن به زبان انگلیسى میباشد یعنى فقط حجم مقالات انگلیسى ویکى پدیا ٥٠ برابر دائره المعارف بریتانیکا میباشد. حال با این وصف قیاس موقعیت شیعه در اینترنت  ، قیاس مع الفارق بنظر مى آید و باور این حقایق تلخ براى مقامات ، مدیران ومتولیان پر ادعاى داخلى بسیار مشکل است .
نظام مند نبودن کارهاى ما  ونابسامانى مسئولیت هاى متعدد ومتکثر وغیر هماهنگ  در چهار بخش حوزوى ، دانشگاهى ، دولتى، وخصوصى  وپوشاندن ضعف ها وکاستیها و بزرگنمایى عملکردها ،خود علت دیگرى است  که به هدر رفتن منابع محدود و عدم بازدهى مطلوب در حوزه دینى وفرهنگى انجامیده است و پیرامون آن بحث بسى فراوان است ، که جداگانه باید مورد توجه جدى مسئولین نظام قرار گیرد.
 حقیقت این است که انبوه اطلاعات, احتیاج به نظام دارد. ما به کتابخانه شخصى خود نظم مى بخشیم, وگرنه ممکن است نتوانیم به کتابى که نیاز داریم دسترسى پیدا کنیم. اطلاعات در مقیاس واقعى خود, بسیار بیشتر و گسترده تر از یک کتابخانه شخصى است. وقتى مثلا در سال از دهها هزار کتاب و مقاله, اطلاعات تولید مى شود و نیز وقتى دنیاى اسلام - و فراتر از آن, همه جهان - که دست اندرکار پژوهش در باره اسلام و علوم اسلامى است, دامنه بسیار گسترده ترى از اطلاعات را تولید مى کند, این اطلاعات باید داراى نظام باشد تا مورد استفاده قرار گیرد. وگرنه  در فعالیت هاى نظام مند جهانى از بهره بردارى  منابع ما صرف نظر میکنند. کما اینکه صرف نظر کرده اند .
امروز در تمام دانش هاى بشرى, ابزار اطلاع رسانى مناسبى وجود دارد که این پراکندگى را منظم مى کند. این نظم به پژوهشگران کمک مى کند تا مطالب مورد نیاز را از انبوه اطلاعات استخراج کنند. متإسفانه در علوم اسلامى, حتى یک بانک جامع اطلاعاتى که بتواند به صورت کلان از بین منابع اسلامى - شیعى منتشر شده, به پژوهشگران جهانى وحتى داخلى سرویس دلخواه ومکفى بدهد, نداریم. این نشان مى دهد یکى از علل کندى حرکت هاى پژوهشى در موضوعات مربوط به علوم اسلامى این است که پشتوانه و ابزار کارامدى براى پژوهش دینى در اختیار نداریم. از طرف دیگر یکى از نعمت هایى که خداوند در عصر ما به پژوهشگران عطا فرموده, امکان استفاده از دست آوردهاى بشرى مثل شبکه جهانى رایانه اى ((اینترنت)) است. با پدیده اینترنت در فرهنگ هاى مختلف به شیوه هاى گوناگونى برخورد مى شود. اینترنت یاور پژوهشگران است. با اینترنت مى توانیم موضوعات مربوط به پژوهش خود را در مقیاسى جهانى در همه زمینه ها پیگیرى کنیم.  اما هنوز  از اندک کشورهایى هستیم که براى معظل دسترسى آسان و سرعت اینترنت  چاره اندیشى نشده است . به هر حال انقلاب وب تحولات لحظه اى خود را با سرعت خارق العاده طى میکند و ما اگر هوشیار نشویم و به امور خود سرعت ونظم وساماندهى نبخشیم  وبراى عقب افتادگى مزمن خود چاره اندیشى نکنیم  زیر چرخ هاى انقلاب وب خواهیم ماند ، همانگونه که زیر چرخ هاى انقلاب صنعتى  ماندیم .!       والسلام
  • دبیرخانه دین پژوهان
۱۰
آبان
 دکتر آیت پیمان
هشدار نسبت به انحرافات وپیرایه هاى عزادارى عاشورا
بشر در طی تاریخ هیچ گاه از اعتقاد به ماوراء ماده و طبیعت جدا نبوده وهمواره با اعتقادهای خویش زندگی می کرده است، به دیگر تعبیر شیوه زندگی بشر یا مبتنی بر دین فطری  بوده است ویا پیرو تعالیم نظام مند آسمانی بوده که به دست پیامبران به بشر ابلاغ گردیده است . از آنجا که محتوای عقاید و تعالیم و برنامه های دینی همواره با ظلم و تجاوز و غارتگری در تعارض بوده،  یکی از مأموریت های مهم انبیاء الهی از بین بردن ظلم و تجاوز و غارتگری است، به همین علت ، زورمداران و اقتدارگرایان و دنیا طلبان در طول تاریخ همواره با  برنامه های دینی سر ناسازگاری و ستیز داشته اند و همه تلاش خویش را برای از بین بردن دین ویا منحرف نمودن دین مصروف داشته اند؛چنان که خداوند در قرآن کریم به این حقیقت تصریح می کند و می فرماید: «و ما ارسلنا فی قریه من نذیر الاقال مترفوها انا بما ارسلتم به کافرون» (سبأ 34) 
 از آنجا که اسلام آخرین دین کامل وحقیقى پروردگار وهدف نهایى بعثت همه انبیاء مى باشد وعقاید و تعالیم اسلام ریشه در فطرت انسان ها دارد، از بین بردن اسلام براى استعمارگران وسلطه جویان مقدور نبود، پس شیوه مبارزه با دین اسلام تغییر کرد. به این معنا که به جای مبارزه و مجادله بی فایده با اصل دین همه اهتمام خویش را به این مصروف داشته اند تا روح و محتوای دین را از جامعه بگیرند و قشر و پوسته و ظاهردین را باقی بگذارند که همین باعث واقعه عاشورا بود واین ترفند تاریخى را در زمان ما هم بسیار بکار میبرند.
دشمنان اسلام برای از بین بردن محتوا و حقیقت دین اسلام همواره به روش هایى همچون بستن پیرایه به آداب دینى ورواج دادن قشرى گرایى وتحریف محتواى تعالیم دینى اهتمام نموده ودر بسیارى از جوامع اسلامى موفق هم شده اند.


دشمنان اسلام ناب محمدى (ص) دو فرهنگ عاشورا و انتظار  را که دو مقوله دینی تاثیر گذار در تشیع است  ، در این زمان هدف اصلى توطئه هاى خود قرار داده اند  و متأسفانه این دو مقوله حیاتى مذهب شیعه از تحریف و پیرایه مصون نمانده است ؛ لذا با توجه به اینکه حقیقت انتظار و عاشورا به عنوان موتور محرکه برای قوام و بقا و گسترش حقیقت دین است، کنار زدن غبارها و پیرایه ها و تحریف ها از چهره آن دو، اجتناب ناپذیر است  وبررسی این آسیب ها  وشناخت راه کارهای لازم  ، برای آسیب زدائی از هر دو فرهنگ  مسئولیت مشترک همه عالمان وآگاهان و تمامى دلسوزان مذهب است .

آسیب های فرهنگ عاشورا را می توان در جهل نسبت به شأن امام (علیه السلام) و سطحی نگری در محبت نسبت به امام و اوج قشرگرائی دینی در عزاداری، و پیرایه بستن به آن و هدف قرار گرفتن وسیله که همان عزاداری است جستجو کرد که بخش اعظم آن ناشی از جهل می باشد، و از مصادیق آن ، پر رنگ گشتن قشر و پوسته عزاداری و کم رنگ شدن مغز و محتوای آن و در نتیجه عرضه نوحه ها و روضه های بی محتوا یا کم محتوا و سست و ضعیف مى باشد که  آگاهانه یا نا آگاهانه ، اهانت روا داشتن به شأن و جایگاه امام است.
 رواج ثواب گرائی از طریق برداشت انحرافی از حدیث: «من بکی او ابکی او تباکا وجب له الجنه » (هرکس بگرید یا بگریاند یا خود را به هیئت گریه کن درآورد،بهشت بر او واجب می شود.) و دریافت مجوز ورود به بهشت بدون پایبندی  به تعالیم شرع انحراف مزمنى است که در تار وپود فرهنگ عاشورا رسوخ کرده است وزدودن آن از این فرهنگ به جهاد فرهنگى  واز خود گذشتگى و هزینه آبرو نیازمند است .
امروز در بسیارى از سوگواریها ، ترجیح دادن پذیرائی شکمی بر پذیرائی فکری و تغذیه جسمی بر تغذیه روحی و معنوی منجر به کم رنگ شدن وحذف تدریجى منبر علمى و سخنرانى محققانه وعالمانه ورواج دادن  سخنرانى هیجانى واحساساتى و روضه خوانى ومداحى پر شور اما کم محتوى شده است و شنیده میشود که بعضى  هیئات سخنرانى ومنبر را به کلى کنار گذاشته وتمام وقت را به مداحى میپردازند .!
به کارگیری علامت های سنگین و گران قیمت وانجام حرکات نمایشی  واستفاده رو به ازدیاد از آلات وادوات موسیقى به عنوان یکی از پیرایه های  نگران کننده در عزاداری ها است.
 آسیب رساندن علنى ودر معرض دوربین به خود در هنگام عزاداری که در رسانه هاى جهان انعکاس بدى یافته است و تن ندادن به انجام فرائض دینی یا سهل انگاری در انجام آن هاو تعطیل شدن فریضه عظیم نماز و امر به معروف و نهی از منکر، که هدف  اصلى نهضت عاشورا بوده است جلوه هاى دیگر انحراف وآسیب در فرهنگ عاشورا مى باشد که در برخى هیئات عزادارى گسترش یافته است.

سؤال مهم این است که چرا در نظامى اسلامى که براى جزیى ترین مشاغل وحرفه ها ومکاسب معمولى و غیر حساس وکم اهمیت وفاقد بعد اجتماعى ،   دستگاههاى متعدد ناظر وقوانین وآیین نامه ها ودستورالعمل هاى تایید صلاحیت ومجوز وپروانه فعالیت وکنترل وبازرس و... وجود دارد و گاهى زیاده ازحد هم وجود دارد ، چرا در امر مدیریت هیئات مذهبى و حرفه منبر ومداحى  وتولید وانتشار محتواى صوتى وتصویرى آنها هیج متولى وناظر ومصوبه وقانونى وجود ندارد.؟!
             باید توجه داشته باشیم که حاکم نشدن فرهنگ شایسته سالاری در دستگاههاى فرهنگى وتبلیغى و وجود متولیان نا کار آمد ونا هوشیار  وغیر حساس در امور دینى وآموزشى  وتربیتى و عدم اعمال سیاست هاى صحیح حاکمیتى ونظارتى ، سبب ساز زمینه هاى تخریب و انحراف  وآسیب در  فرهنگ عاشورا و انتظار میشود .   
 متولیان فرهنگ و تبلیغ وتربیت باید بدانند که  امروز در برابر امواج فتنه هاى ضد تشیع ، صرفا ابراز تولی وتبری به صورت زبانی، یا قلبی و زبانی ، و اکتفا نمودن به ذکر جملاتی نظیر«انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»(قمی، مفاتیح الجنان، زیارت عاشورا) وعمل نکردن در پى آن ،  نوعی توقف در سطح است و ورود به عمق مستلزم صورت عملی دادن به آن است که مقدمه آن دشمن شناسی  وآگاهى از برنامه و استراتژى  وروش دشمنان است ، که این کیمیا در شاکله فکر وسلیقه وعمل متولیان امور فرهنگى  بسیار نادر و کم یاب  شده است . و اگر هست آنقدر نیست که آثارش دیده شود.
بر متولیان ومتصدیان امور فرهنگى وتبلیغى وآموزشى وتربیتى ورسانه ملى فرض است که از امکاناتى که به همین منظور در اختیار گرفته اند تا دیر تر نشده است ، حساس شده  وعمل مؤثر انجام دهند .     والسلام 
  • دبیرخانه دین پژوهان
۰۵
آبان

page1image7124

نیم نگاه

page1image7588

چرا سیدالشهداء راه شهادت واسارت اهل بیت ـ علیهم السلام ـ را آگاهانه

انتخاب کرد؟

آیت پیمان

پاسخیکوتاه؛ نظربهاساسیکهمعاویهبنیانگذاری و تأسیس کرده بود و دین و شریعت پیغمبر(ص) را منقلب و بنیان باطل خود را در مقابل حق، محکم و استوار داشته بود و به انواع مکرها و حیلهها و تدبیرها و شیطنتها و فریبها و خدعههای باطل، باطل را به صورت حق و حق

را به صورت باطل جلوه داده بود؛ به طوری که خراب کردن آن اساس و زایل کردن آن خدعهها و مکرها و حیلهها و ملعنتها و تزویرهابههیچوجهممکننبودوباطلدردلهایمردمانرسوخ کرده و اعتقاد استوار و محکمی به آنها حاصل نموده بودند که هیچعلاجیبرایآنمی ّسرنبود،مگربهقبولشهادتوتح ّمل مصیبتهای بزرگ و ابتلاءات فجیعهای که کوهها از شنیدن آن

از هم پاشیده شود. پس اگر حضرت امام حسین(ع) هم مانند برادر بزرگوارش

حضرت مجتبی(ع) باشرایطی وگرفتن تعهداتی در ظاهر احترام و رضایت آنها را رعایت میفرمود، هرچند با او بر حسب ظاهر تظاهر میکردند، اما یقینا آن حضرت را نیز به زهر یا به حیله دیگری میکشتند؛ به نحوی که مردمان باور نکنند که این ظلم

و سایر مفاسد دیگر از بنی امیه به آن حضرت وارد شده است. پس در حقیقت واقعه کربلا و شهادت حضرت ابی عبدا... الحسین(ع) و اسیری آلا... است، که کفر و زندقه و الحاد یزید پلید و پدرانش و تابعین و یاران آنها از بنی امیّه و بنی مروان را بهخوبیظاهروآشکارومس ّجلواثباتکرد،چنانچهاین واقعه شهادت آن حضرت و اسارت اهل بیت او و شهر به شهر گردانیدن،بهوضعوکیفیّتیکهدرکتبتواریخوسیرومقاتل خا ّصهوعامّهنوشتهشدهاست،بهنحویبودهکههیچکافریبر هم دین و کیش خود روا نداشته و ندارد و از زمان آدم خلیفها...

تا قیام قیامت رخ نداده و نخواهد داد. آن حضرت برای احیاء دین الهی و اعتلای کلمه توحید و ابقاء

نام و شریعت خاتم النبیّن(ص) و برای هدایت نمودن و نجات دادن بندگان خدا از کفر و شرک و جهالت و طغیان و ضلالت تنها راه ممکن را برگزید.

وجود مبارک امام حسین(ع) برای یاری کردن دین خدا و حفظ شریعت مقدسه خاتم الانبیاء(ص) ـ خالصاً لوجها... ـ در مقام فناء فیا... و تحصیل بقاء به بقاءا... برآمد و خالی از هر هوا و هوسی، از فرط محبت به خدا، قطع علاقه از تمام ما سویا... فرمود و با کمال انقطاع در راه دوستی با خدا به تمام معنی از خونومالوفرزندانویارانواهلوعیالخودصرفنظر فرمود و مشمول «من کان لله کانا... له» گردید، چنانچه منسوب به آن حضرت است که در مقام مناجات در پیشگاه الهی عرض

کرد: ترکتالخلق ُط ّراًفیهواکا و ایتمت العیال لکی اراکا یعنی: (واگذاردم همه مخلوقات را در هوای محبت تو و یتیمکردم همه عیالات خود را) فلوقطعتنیفیالحباِرباً لماح ّنالفؤادإلیسواکا

(پساگرمرادرراهمحبتقطعهقطعهکنی،هرآینهنالهنمیزند دل به سوی غیر تو) 

page1image21416
  • دبیرخانه دین پژوهان
۳۰
مهر

بایسته هاى مراسم محرم براى سخنرانان ومداحان

آیت پیمان

نهضت حسینی فقط جنبش سیاسی در مقابله با استبداد و خودکامگی، بیداد و ستم‌گری، تمامت‌خواهی و حرمت‌شکنی نبود، بلکه با نهضت حسینی مدرسه‌ای تربیتی و مکتبی اخلاقی به تمام معنا خود را نشان داد.

توجه به این بنیان‌ها و اصول این مدرسه تربیتی، وجهی مهم از نهضت حسینی است که در واقع روح قیام عاشورا شمرده میشود.

 در اصول مدرسه حسینی بیش از هر چیز کرامت و عزت نمایانده می‌شود،  امام حسین (ع) خود مظهر کامل کرامت انسانی و عزت ایمانی است و مدرسه او، مدرسه تربیت انسان برمبنای سربلندی و بزرگواری، استواری بر حق و شکست‌ناپذیری در این راه حق است.

عزا داران حسینى باید  در عزادارى سیدالشهدا علیه السلام در ترویج صحیح فرهنگ عاشورا بکوشند، واین معنى را به جهان منعکس کنند که آزادی و آزادگی در مکتب حسینی جلوه درخشان و تجلی حیرت‌انگیزی به خصوص در عرصه عاشورا داشته است و سخن آزادی صرفاً برآمده از اندیشه‌های سیاسی معاصر نیست، بلکه در این مکتب که همان اسلام محمدی(ص) است، هم در عرصه نظر و هم در میدان عمل ارزش‌های برتری چون آزادی، آزادگی، عدالت و عرفان، عقلانیت و معنویت، حقوق و اخلاق و فرد و جامعه در قالب بنیان‌های همراه و مکمل یکدیگر بروز و ظهوری ممتاز یافته است.

 ما باید به جهان تشنه حقیقت این پیام را برسانیم که مکتب حسینی به زیبایی نشان داده است که عدالت منهای آزادی، فردیت بی‌اعتنا به جامعه، حقوق جدا مانده از اخلاق، آزادی مهجور از حریت و عرفان جدا از خدا و توحید، به حسرت عمیق‌تر و غفلت و بحران عظیم‌تری می‌انجامد.

 سخنرانان ، واعظین ، مداحان و نویسندگان و مورخین ما باید نگرش به نهضت حسینى را در ذهن جهانیان اصلاح نموده وبر ترى بعد اخلاقى وتربیتى ومعنوى  عاشورا بر بعد سیاسى را تبیین ومعرفى نمایند، و هوشیار باشند که موضوع مبارزه سیاسی اعمال قدرت است، این اعمال قدرت معمولاً یا مسالمت‌آمیز بوده و به منظور اصلاح و وادار کردن حکومت به پذیرش مطالبات ،مبارزان انجام می‌شود و یا جنبه انقلابی و خشونت‌ وار دارد و هدف آن تضعیف و نابودی قدرت حاکمی است که در تصور آنان به ناحق یا به طور نامشروع قدرت را در دست گرفته است.

 اما اخلاق مبارزه، شعبه‌ای از اخلاق کاربردی بر مبنای اخلاق فضیلت‌ گرا است که می‌تواند مورد توجه عالمان اخلاق و فعالان سیاسی قرار گیرد، مبارزه امام حسین(ع) خود سرچشمه و منبع اخلاق مبارزه، نمادی از مشروعیت مبارزه و تضمینی برای سلامت مبارزه از نظر انسانی و دینی است.

 اخلاق ومعنویت امام حسین (ع) در مبارزه  از مهمترین جنبه‌های نهضت عاشورا است  و صفات اخلاقی امام حسین (ع) و بعد رحمانى دین و پرهیز از خشونت وترور که به تمامی  در صفات اخلاقی حضرت اباعبدالله عجین شده بود باید اصلى ترین دست مایه منابر وبلندگوهاى محرم باشد این جنبه در نهضت سیدالشهدا به گونه‌ای  است که بسیاری از افراد تأثیرگذار و حاضر در نهضت عاشورا از جمله زهیر بن قین و ضحاک بن عبدالله مشرقی که در بیشتر مقاتل موجود از وی به عنوان مهم‌ترین راوی یاد شده است، به جهت این که مجذوب اخلاق حسنه آن حضرت شدند در کربلا حاضر شده و حضرت را همراهی کردند.

 متصف بودن به صفات اخلاقی را ما در یاران و شاگردان آن حضرت از جمله در حضرت مسلم (ع) که در مکتب امام پرورش یافته است نیز می‌بینیم که در حادثه عاشورا با وجود این که امکان ترور و قتل عبیدالله بن زیاد برایش فراهم بود، اما با استناد به این حدیث پیامبر اسلام که «الایمان قید الفتک = ایمان مانع از ترور است»، از قتل عبیدالله به روش غیراخلاقی ترور چشم‌پوشی کرد، در حالی که جامعه اسلامی ما امروز گرفتار تروریست‌هایی است  همچون داعش که به نام اسلام، نه تنها کفار بلکه مسلمانان را ناجوانمردانه به قتل می‌رسانند!

باید مبلغان شیعه جنبه‌‌های اخلاقی و عاطفی نهضت عاشورا و رعایت نکات عاطفی و  محبت‌های فراوان وبى نظیرامام حسین (ع) به دوستان وحتى دشمنانش وبه خاندان خود به ویژه جوانان و کودکان حاضر در کربلا را حتی در گرماگرم صحنه‌های نبرد بطور برجسته بیان کنند. این‌‌ها جنبه‌های اخلاقی است که ما تنها در حسین بن علی (ع) و مکتب عاشورایی او می‌بینیم که امیدواریم بیش از این در مجالس ومراسم محرم مورد غفلت و یا تحت تأثیر جنبه‌های سیاسی نهضت آن حضرت  ویا تحت تاثیر سخنان وگفتارها ونوشتارهاى نامعتبر و بى مبناى بعضى خطبا ونویسندگان ویا خود گویى هاى بى اساس برخى مداحان قرار نگیرد.     والسلام

  • دبیرخانه دین پژوهان
۲۹
شهریور

سنجش نفع و ضرر اقدامات انصار حزب ا..

آیت پیمان

امر به معروف و نهی از منکر از فروع عبادی و از ضروریات دین است و طبق فتاوای مراجع سلف و کنونی، ضروری دین امری است که جزء اسلام است ومورد اتفاق نظر مسلمانان است و در مورد وجوب و ضرورت آن همه فقهای شیعه نظر واحد دارند و اختلاف نظری وجود ندارد. در اینکه بی حجابی و بدحجابی مصداق منکر هستندتردیدی نیست، اما امر به معروف و نهی از منکر شرایط و مراحل ظریفی دارد که رعایت دقیق آنها به آمران وناهیان تکلیف شده است . مراجع عظام کنونی اصل حجاب را ضروری دین محسوب و از مسلّمات شریعت دانستهاند و بعضی ازفقها، برخی از فروع آن را ضروری ندانستهاند و از نظر آنان اگر شخصی بدون آگاهی به اصل وجوب به ضروری بودن حجاب منکر آن شود، حکم ارتداد و کافر پیدا نمیکند، بلکه مرتکب گناه و معصیت شده است و غیر از شخصی است که آگاهانه مرتکب انکار اصل حجاب میشود. (شرح این نظریات در رسالههای عملیه و سایتهای مراجع عظام در دسترس

همگان است). همه اطمینان داریم که اسلام و احکام نورانی آن بر

مقتضای فطرت انسان وضع شده است و همه فطرتهای سالم حقیقت پذیر و کمال طلب و خداپرست هستند و اگر دین و آموزههای مذهبی با جلوههای رحمانی و زیباییهای ذاتی که در تعالیم دین نهفته است آنگونه که در سیره حقیقی رسول اکرم و معصومین علیهم السلام تجلی یافته است ومطابق شیوه آنان بیان و تبلیغ و اجرا شود، فطرتهای پاک آن را میپذیرند و از آن تبعیت میکنند. اگر چه بعضی فطرتها و طبیعتهای انحراف یافته و آلوده شده ممکن است در پذیرش احکام الهی

سرسختی و لجاجت نشان دهند. اما وظیفه آمران به معروف و ناهیان از منکر باید مطابق

تکلیف شرعی تبیین شده در فقه اسلامی به اجرا گذاشته شود، نه بر اساس تمایلات و گرایشات و احساسات فصلی و مقطعی ویا تحولات سیاسی ناشی از رفت و آمد دولتها و مدیریتها . که اگرانجام تکلیف مطابق شرع باشد باید پیوسته دایٔمی و بدون تعطیلی و بدون افراط وتفریط وبامشی اعتدالی حد وسط توسط تکلیف گرایان

بطورخالصانه عمل شود. نکته مهم که یادآوری آن برای همه ما لازم است این

است که شرط قبولی هر عملی نزد خداوند، نیت الهی عمل است «ان ا...ینظر الی قلوبکم و نیاتکم و لا ینظر الی صورکم و اعمالکم» و نصرت الهی هم شامل کسانی

میشود که فقط برای خدا حرکت و تلاش میکنند. چنانکه فرموده است: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، اگردرمجاهدت وتلاش ما حب وبغض های شخصی و گروهی و جناحی و سیاسی و شبه سیاسی وارد شد توفیق الهی کنار میرود و خسارت اعمال ما بیشتر از منافع آن

خواهد بود. برای این نگارنده که در حد ناچیز خود دلسوز فرهنگ

و اخلاق جامعه بوده و از بداخلاقی و بدروشی گروهها و طیفهای سیاسی اعم از اصلاح طلب و اصول گرا همیشه گله مند و دردمند بوده و از وضع فرهنگی جامعه و رشد مظاهر اباحیگری در آن بسیار نالیده و از نهادهای ذیربط بسیاّر انتقاد نموده است، این سؤال به وجود آمده است که تشکل بزرگی بنام انصار حزبا... که به فرموده خودشان استعداد هفت هزار نفر خواهر و برادر آمر به معروف و ناهی از منکر را فقط در تهران داشتهاند، از سال 84 تاکنون کجا بودهاند؟ و این استعداد بزرگ را با کدام مجوز شرعی در 8 سال گذشته از کارانداخته و تکلیف شرعی امر به معروف و نهی از منکر را با چه حکمی از آنها ساقط

کردهبودند؟ حجابی که امروز در خیابانهای شهرها توسط دختران و

پسران مورد بی اعتنایی قرار میگیرد و تعداد محدودی از مردم آن را مشاهده میکنند، روزی از همین سالهای گذشته توسط یک مقام مسیٔول در برنامه پربیننده تلویزیونی مورد بی اعتنایی قرار گرفت و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به آن را هم با صراحت تقبیح کردند،حال مایل هستیم بدانیم و حق ما است که بدانیم آن روز با چه ادلّه شرعی تکلیف از انصار حزبا... ساقط شدهبود؟وبزرگان ومرشدان این تشکل باچه توجیهی مسیٔولان آن دوره را حمایت و همراهی کردند تا اینکه در دو سال آخر و از سر ناچاری لب به انتقاد گشودند آن هم زمانی که دیگر کار از کار گذشته بود و نوشدارویی بود

بعد از مرگ سهراب. گذشته گذشت، امروز چه میخواهند بکنند؟ آیا بازهم

یک بار دیگر دوره مقطعی حرکتهای نامتعادل و برخوردهای افراطی چند روزه و سپس تعطیلی فریضه امر به معروف و نهى از منکر را با تغییر دولت و یا فضای سیاسی جامعه شاهد خواهیم بود؟ یا اینکه یک گروه مذهبی میخواهند بر اساس اصول و نظریات فقها و احکام تبیین شده در فتاوای مراجع تقلید، عمل به یک تکلیف شرعی را بطور مادام العمر و مستمر و مداوم و متعادل و

سنجیده به عهده بگیرند؟ اگر صورت اولی است که بارها آزمودهاند و جز خسارت

به بار نیاورده است و حتی موجب  تجرّى خلافکاران و بزهکاران شده و این حرکتها را به بگیر و ببند و سفت کن و شل کنهای بیهوده تعبیر کردهاند و نهایتاً به مظاهر

منکر افزودند و چیزی از آن نکاستند. از قضا سرکنگبین سودا نمود روغن بادام خشکی میفزود! اما اگر صورت دوم را خواهد داشت و حقیقت دارد که

آن هفت هزار آمر و ناهی از منکر، خودشان ابتدا معروف و منکر را به نحو صحیح شناخته و حدود شرعی و اصول و فروع آن و آموزههای دین در نحوه و شرایط و مراحل اجرای این تکلیف را آموختهاند و دقیقاً مطابق آن عمل میکنند و تعطیل بردار نیست و به دور از شایٔبههای سیاسی و در راستای حمایت از نظام و دولت،طبق خواسته ولی فقیه و در همه زمانها و مکانها با ملایمت و حسن خلق و رعایت کرامت ذاتی و آبروی انسانها و در یک کلام، پیامبر گونه و امام گونه میتوانند امر به معروف و نهی از منکر کنند جا

دارد شاکربوده و برای موفقیت آنان دعا کنیم. اما به هر حال حقیقت تلخ این است که تصویر ذهنی جامعه و افکار عمومی، خاطره خوشی از اینگونه حرکتهای سیاسی و مقطعی مدعیان حزب الهی گری و کفن پوشی بنام ارزشها و بنام برخورد با منکرات و ... در گذشته ندارد، امید است انصار حزبا... در این زمان غیر از آن باشد که در گذشته بود و بتواند این ذهنیت منفی را از افکار عمومی

بزداید و نه اینکه زنگار دیگری بر آن بیافزاید. باید عاقلانه عمل شود و عمل عاقلانه آن است که نفع و ضرر را دقیق محاسبه نمود و نفع را قطعی وخسارت را منتفی و ضرر محتمل را چارهاندیشی کرده وسپس به انجام

تکلیف بپردازند. 

  • دبیرخانه دین پژوهان
۱۱
شهریور

به بهانه روز جهانی مسجد

« با خاطره ای از پاریس»

آیت پیمان

در مهرماه سال 1386 برای یک مأموریت فرهنگی در سازمان یونسکو برای 10 روز در پاریس اقامت داشتم. ماه رمضان بود و در هیئت اعزامی تنها فرد دائم السفر بودم و به علت روزه دار بودن صبح ها که همراهان مشغول صرف صبحانه بودند، برای ورزش و پیاده روی به پارک بزرگ و معروف منطقه لابیانس که در نزدیکی هتل بود می رفتم. پارک بسیار بزرگ و وسیعی است که تمامی جاذبه های طبیعی مثل تپه، صخره، درّه، رودخانه، دریاچه، غار، آبشار، چشمه، جنگل و فضاهای سبز بزرگ را در آن تعبیه کرده اند و صبحها گروهها و افراد زیادی برای ورزش صبحگاهی به این پارک می آیند و در فصل پاییز طراوت و زیبایی دوچندان دارد.به آن منطقه پاریس منطقه عرب نشین هم می گویند.

روز سوم اقامت ما یکشنبه بود و طبق برنامه قبل ساعت 7 صبح از سمت تپه بلندی که به تمام محیط پارک اشراف داشت وارد پارک شدم، دو اتفاق خیره کننده وضعیت پارک را تغییر داده بود، یکی لایه های ظریف و ابرگونه مه رقیقی که در پستی و بلندی ها ورودی دریاچه پارک در حرکت بودند و یکی دیگر، سفیدی یکپارچه ای که قسمت های فضای سبز و پیاده روها و کنار دریاچه پارک را فرا گرفته بود!

از دور معلوم نبود اینهمه سفیدی برای چیست، اما از تپه که پایین آمدم و نزدیک تر رفتم متوجه شدم که صدها عروس و داماد با لباس سفید عروسی که اغلب ساق دوش ها و همراهانی هم داشتند که سفید پوشیده بودند، فضای پارک را پر کرده اند و عده ای از آنها در صف انتظار بودند و عده ای دیگر در اطراف دریاچه و در کنار چشم اندازه های زیبا مشغول فیلمبرداری و عکاسی بودند.

کنجکاوی بنده باعث شد با چند نفر در مورد این رویداد صحبت کنم، توضیح دادند تمام یکشنبه ها، صبح تا ظهر این اتفاق در این پارک می افتد و علت آن هم کلیسای تاریخی سنگی و بزرگی است که روی یکی از تپه های بلند کنار دریاچه پارک، صدها سال قبل ساخته شده است و مسیحیان معتقدند که عقد عروسی در این کلیسای متبرک برایشان شگون دارد و مبارکی و خوشبختی می آورد و با این عقیده خانواده ها از ماهها قبل وقت کوتاهی بین 7 صبح تا 2 بعدازظهر در این کلیسا برای عقد فرزندان خود رزرو می کنند و چون تعداد عروس و دامادها هر هفته زیاد هستند، ساعاتی قبل از عقد حضور می یابند تا از زیبائی های پارک برای گرفتن عکس و فیلم هم استفاده کنند و با امکاناتی که با خود می آورند روی میزهای پارک از همراهان خود با شیرینی و آبمیوه و تنقلات و بعضی موارد هم با صبحانه پذیرائی می کنند و در وقت مقرر خود، با همراهان در کلیسا حاضر شده و مراسم عقد را انجام می دهند.

آنجا دنیای غرب و قلب اروپا بود، جایی که دهها سال زیر سیطره فرهنگ الحاد و دین ستیزی جامعه ای لائیک و تابع فرهنگ اومانیست و اباحه گری شده است، ولی هنوز به پاره ای معتقدات مذهبی و سنتهای خویش پایبندی نشان می دهند. در حالی که کلیساها در اروپا از رونق افتاده اند و خالی از معنویت و جاذبه دینی هستند و بیشتر به یک مکان تاریخی و توریستی تبدیل شده اند تا یک مکان عبادی، اما بازهم آیین ازدواج صرفا در کلیسا و با انجام تشریفات مذهبی و دعا و ... توسط کشیش انجام می شود.

برکسی پوشیده نیست که جایگاه مسجد در اسلام و در آیات قرآن و روایات در بالاترین منزلت و در بالاترین رتبه قرار داده شده است و رسول گرامی اسلام به توجه دادن مسلمانان به مسجد و ارزش بی مانند آن اهتمام و تأکید فراوان داشتند. مسجد در اسلام محور تمام فعالیت های دینی، فرهنگی و اجتماعی و محل ارتباطات اسلامی و هماهنگیامور مسلمین و محل حل اختلاف و دعاوی و مکان قضا و بسیج اقشار و در یک کلام مرکز حکومت دینی بوده است.

اولین اقدام حاکمیتی پیامبر بزرگوار اسلام(ص) در اقامت کوتاه خود در منطقه قبا و سپس در محل استقرار خویش در مدینه، ساخت مسجد و تمرکز دادن به تمام امور در مسجد بوده است. حال چگونه است که مساجد ما فقط به محل نماز و سوگواری و تا حدودی جشن مذهبی تبدیل شده اند و سایر کارکردهای عالی مسجد را از آن منتزع کرده ایم؟

حتی اهل سنت توجه مناسب تری به مساجد خویش دارند و در هر کجای جهان کهقدم می گذاریم بزرگترین و زیباترین و نظیف ترین مکان برای اهل سنت مساجد آنان است، اما در کنار آنها شاهد مساجد محقر و غیر نظیف و فاقد امکانات شیعیان هستیم که به عقیده نگارنده وجود بعضی از مساجد شیعی در اروپا و آمریکا نقض غرض است و نبودش بهتر است زیرا باعث وهن و تحقیر شیعه میباشند.! و همین طور است در مورد وضع اسف بار مساجد فرسوده و بعضا خشت وگلی با ظاهر ناهنجار و اندرون نامطلوب در شهرها و روستاههای مناطق محروم کشورمان!!

بهتر است در نظام اسلامی در مورد مسجد فقط به فرمایشات تبلیغی و شعارهای کلیشه ای اکتفا نشود و عملاً در هر شهر و دیار و منطقه و محله، امامان جمعه و جماعت و استانداران و فرمانداران و بخشداران و مدیران فرهنگی و تبلیغی بعد از سر دادن آن همه شعار در سخنرانی ها و خطبه خوانی ها، بخشی از وقت خویش را به حضور در مسجد و توقف در آن مکان و پذیرفتن مراجعین و معاشرت با اهل محل و انتقال پاره ای امور به مسجد، اختصاص دهند و برای حضور مردم در مسجد زمینه سازی کنند و متولیان مساجد را نیز در این زمینه ها فعال وتشویق نمایند.

اگر این رویکرد به وجود آمد، آنگاه می توانند از مردم برای برگزاری مراسم عقد و ازدواج و ولیمه ها و جشن تکلیف ها و مراسم جشن و سرور ویژه ،مثل فارغ التحصیلی و تولد و ... نیز دعوت نمایند و جایزه ها و امتیازات و مشوق هایی هم قرار دهند و همکاری خوبی با مردم به عمل بیاورند تا در آنها ایجاد انگیزه کند.

به هرحال صاحبان وعظ و منبر و خطابه و نویسندگان و مدیران و متولیان فرهنگی توجه دائم بفرمایند که در توصیه های قرآن کریم بعد از هر تأکید و تشویقی به ایمان و ارزشهای دینی ، بلافاصله به عمل صالح بعد از آن ایمان تأکید شده است و فلسفه این دعوت مکرر در قرآن این است که ما به هر آنچه از دین که وسعمان می رسد بایستی بی وقفه وبدون مسامحه عمل کنیم تا رفتارهای فرهنگی براساس دین عملا در جامعه دینینهادینه وترویج شوند.

یقینا امامان جماعتی که دقایقی بعد از اذان و معطل ماندن نماز گزاران با تأخیر در مسجد حاضر می شوند و از کنار دیوار به محراب رفته و سپس زودتر از همه مردم از مسجد خارج می شوند و به پشت سر خود التفاتی ندارند و اهل معاشرت وخوشروییبا مردم و بخصوص جوانان نیستند، هیچگاه نمی توانند فرهنگ ساز باشند و به جایگاه و منزلت مسجد بیافزایند و با این وضع کنونی ناگزیر شاهد تنزل جایگاه وتداوم غربت ومهجوریت مساجد نزد نسلهای آینده مان خواهیم بود.     والسلام

 

 

  • دبیرخانه دین پژوهان
۳۱
مرداد
فرصت شناسى  وجلوگیرى از فرصت سوزى
اولین درس امام صادق (علیه السلام) به ما شیعیان در همه عصرها ونسلها است، وافسوس که این درس را خوب نیاموخته ایم وخوب بکار نبسته ایم.
شناخت ظرفیت و ویژگیهاى زمان واستفاده بهینه از فرصت واولویت بندى وظایف ومقدم داشتن کارهاى اصلى وزیربنایى بر امور فرعى ورجحان دادن تعلیم وتربیت وانسان سازى بر همه امور ،  واستفاده کامل از تمام مقدورات وامکانات زمان براى تبلیغ ومعرفى برتریهاى تشیع بر سایر مذاهب ،ازویژگیها واخصاصات مکتب علمى امام صادق(علیه السلام)  است.
 امروز ما پیروان مکتب آن امام همام در دشوارترین وپرمخاطره ترین عصر وزمان قرار داریم وهجمه ها وشبیخونها و حمله هاى فکرى وعقیدتى واخلاقى وسیاسى ونظامى دشمنان اسلام ناب محمدى ما را مورد محاصره کامل قرار داده است، اما ما هم امکانات ومقدورات فراوانى در کشور وجهان دایم که از ظرفیت هاى آن به خوبى استفاده نمیکنیم ودر فرعیات وحاشیه ها فرو میرویم واز اصول باز میمانیم.
براى این مدعا دلایل وشواهد فراوان دارم که در این مقال نمی گنجد وبراى نمونه به یکى از دهها نقصان خودمان اشاره میکنم.
دانش آموزان همه کشورهاى جهان وایران خودمان در طول تحصیلات ابتدایى با دانشمندان ونظریه پردازان ومخترعین ملت هاى مختلف  همچون کخ ،پاسکال ، پاستور، نیوتن ، انیشتین افلاطون ، فیثاغورس ، بطلمیوس و...... الزاما آشنا میشوند وتاریخ وزندگى وعملکرد آنان را حفظ کرده وامتحان میدهند،حتى آن دسته دانشمندانى که کشف یا نظریه علمى آنها در اثر رشد علم باطل ومنسوخ اعلام شده است ،اما با افسوس فراوان باید گفت که در دانشگاهها ومراکز آکادمیک وتحقیقاتى اروپا وآمریکا وحتى آسیا این بنده شخصا با رؤساى دانشگاه ها ودانشمندان واساتید مشهور ادیان مختلف مواجه بودم که شناختى از امام صادق ومکتب علمى آن امام وتاریخ وسیره ودست آوردهاى عظیمو تمدن ساز و فرهنگ ساز دانشگاه بزرگ و چهار هزار نفرى وى ازهمه ملیت ها ومذاهب ودر همه رشته هاى علوم تجربى وریاضى وفیزیک وشیمى وهیات ونجوم وطب وعلوم انسانى وعلوم دینى وفقه......نداشتند وبا کمال نا باورى ما، اظهار میکردند که اولین بار است میشنویم واز ما سند ادعایمان را مطالبه میکردند!
این درد بزرگ را چگونه بیان کنیم که ما از لاک بسته محیط اطرافمان ومحل و مدرسمان سر بیرون نیاورده ایم وجهان را ننگریسته ایم وبا زمان پیش نرفته و فرصت هایمان را سوزانده ایم وبه کم قانع بوده ایم وهمت مان را کوتاه واهدافمان کوچک گرفته ایم .
اینک بر همه اندیشوران  وعالمان ومدیران علمى حوزه ها و دانشگاهها ودین پژوهان  بار این مسئولیت عرضه میشود که دین خود را به امام صادق (ع)  ومذهب او ومکتب علمى او ادا نمایند و نقش عنصر زمان را در پیشرفت یا عقب ماندگى  خویش از یاد نبریم. و درس فرصت شناسى واستفاده از زمان وابزار زمان را از آن امام بزرگوار بیاموزیم وبکار ببندیم.
 زمان امام صادق(علیه السلام)، زمانِ تزلزل حکومت بنى امیّه و فزونىِ قدرت بنى عبّاس بود و این دو گروه مدّتى در حال کشمکش و مبارزه با یکدیگر بودند.
از زمان هشام بن عبدالملک، تبلیغات و مبارزات سیاسى عبّاسیان آغاز گردید و در سال 129 وارد مرحله مبارزه مسلّحانه و عملیات نظامى گردید و سرانجام در سال 132 به پیروزى رسید.
بنى امیّه در این مدّت، گرفتار مشکلات سیاسى فراوان بودند، لذا فرصت فشار و اختناق نسبت به شیعیان را نداشتند.
عبّاسیان نیز چون از دستیابى به قدرت در پوشش شعار طرفدارى از خاندان پیامبر و گرفتن انتقام خون آنان عمل مىکردند، فشارى از طرف آنان مطرح نبود.
از اینرو، این دوران، دوران آرامش و آزادى نسبىِ امام صادق(علیه السلام) و شیعیان بود و آن حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگىِ وسیعى را آغاز کرد.
او آن قدر فقه و دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعى را فراهم ساخت که مذهب شیعه به نام او به عنوان مذهب جعفرى شهرت یافت.
امام صادق(علیه السلام) با تمام جریان هاى فکرى و عقیدتى آن روز برخورد کرده و موضوع اسلام و تشیّع را در برابر آنها روشن ساخته و برترى بینش اسلام شیعى را ثابت کرده است.
امام صادق(علیه السلام) هر یک از شاگردان خود را در رشته اى که با ذوق و قریحه او سازگار بود، تشویق و تعلیم مىنمود و در نتیجه، هر کدام از آنها در یک یا دو رشته از علوم مانند: حدیث، تفسیر، فقه و کلام، تخصّص پیدا مىکردند.
هشام بن سالم مىگوید: روزى با گروهى از یاران امام صادق(علیه السلام) در محضر آن حضرت نشسته بودیم. مردى شامى اجازه ورود خواست و پس از کسب اجازه، وارد مجلس شد. امام فرمود: بنشین. آن گاه پرسید: چه مىخواهى؟ مرد شامى گفت: شنیده ام شما به تمام سؤالات و مشکلات مردم پاسخ مىگویید، آمده ام با شما بحث و مناظره کنم! امام فرمود: در چه موضوعى؟ شامى گفت: درباره کیفیّت قرائت قرآن. امام رو به حمران کرده فرمود: حمران! جواب این شخص با توست. مرد شامى گفت: من مىخواهم با شما بحث کنم، نه با حمران! امام فرمود: اگر حمران را محکوم کردى، مرا محکوم کرده اى !مرد شامى ناگزیر با حمران وارد بحث شد، هر چه شامى پرسید، پاسخ قاطع و مستدلّى از حمران شنید، به طورى که سرانجام از ادامه بحث فرو ماند و سخت ناراحت و خسته شد!امام فرمود: حمران را چگونه دیدى؟ مرد شامى گفت: راستى حمران خیلى زبردست است، هر چه پرسیدم به نحو شایسته اى پاسخ داد! آن گاه مرد شامى گفت: مىخواهم درباره لغت و ادبیّات عرب با شما بحث کنم. امام رو به ابان بن تغلب کرد و فرمود: با او مناظره کن. ابان نیز راه هرگونه گریز را به روى او بست و وى را محکوم ساخت. مرد شامى گفت: مىخواهم درباره فقه با شما مناظره کنم!امام به زرارة فرمود: با او مناظره کن. زراره هم با او به بحث پرداخت و به سرعت او را به بن بست کشاند!شامى گفت: مىخواهم درباره کلام با شما مناظره کنم!امام به مؤمن الطّاق دستور داد با او به مناظره بپردازد. طولى نکشید که شامى از مؤمن الطّاق نیز شکست خورد!به همین ترتیب وقتى که شامى درخواست مناظره درباره استطاعت برانجام خیر و شرّ، توحید و امامت نمود، امام به ترتیب به حمزه طیّار، هشام بن سالم و هشام بن حکم دستور داد با وى به مناظره بپردازند و هر سه با دلائل قاطع و منطق کوبنده، شامى را محکوم ساختند. با مشاهده این صحنه هیجان انگیز، از خوشحالى، خنده اى بر لبان امام نقش بست. 

امروز در عرصه جهان ودر مقابل سیل شبهات وهجمه هاى فکرى صهیونیسم و وهابیون وبهاییت وفرق ومذاهب ضد شیعه ودر مقابل الحادغرب وعقاید منحرف گروههاى درونى وافراط وتکفیرآنان ،داشته هاى ما چه میزان است وازآنها چقدربهره میبریم؟ وصداى تشیع وپیام امام صادق علیه السلام رادر هیاهوى رسانه هاى امروزى چه قدر به گوش مردم جهان رسانده ایم.
  • دبیرخانه دین پژوهان
۲۰
مرداد

ما مسلمانیم یا لیبرال!؟

آیت پیمان

نامۀ دکتر علی مطهری به شهردار تهران و تشکر وی از طرح تکریم بانوان در محیط اداری و جداسازی محیط کار آقایان و خانم ها، واکنش خوب یک نماینده مردم به اقدام ارزشمند یک مدیر کلان شهر تهران بود.

علی مطهری به دلیل استقلال رأی و داشتن تفکر و اندیشه ارزشی و معتدل تاکنون مواضع صحیح و ارزشمندی در امور مختلف سیاسی و فرهنگی و دینی اتخاذ نموده اند که در بسیاری موارد تأثیر گذار بوده است و جا دارد که از خود ایشان نیز به عنوان یک دلسوز نظام و جامعه اسلامی تشکر کنیم.

در سال اول دولت آقای دکتر احمدی نژاد، نگارنده این سطور به بهانه ارتقاء به معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل (عزل محترمانه) شد تا آقای رسایی برای اهداف از پیش تعیین شده در جایگاه مدیرکلی فرهنگ و ارشاد اسلامی قم جلوس فرمایند.

در همان سال در حوزه معاونت هنری وزارت ارشاد که بطور بی رویه 1260 نفر حقوق بگیر داشت و 487 نفر آنها خانم بودند شاهد اختلاط بسیار نامناسبی در اتاقهای کار ساختمانهای معاونت هنری و پوشش ناهنجار بسیاری از آن بانوان و ظاهر ناهنجارتر کارکنان مرد بودیم و اقدامی مشابه اقدام امروز شهردار تهران را در سال 85 انجام دادیم و حضور منشی های متعدد زن را در دفاتر مدیران کل و معاونین و رؤسای واحدها ممنوع کردیم و اتاقهای مختلط کار آقایان را از بانوان تفکیک کردیم و بسیار محترمانه از همکاران اعم از زن و مرد خواستیم که با ظاهر بهتری در محیط کار حضور یابند.

واکنش های تند و تیز هنرمند نمایان و مقاومت کارکنان عادت کرده به آن وضع ناهنجار و غیر شرعی و دخالت و خود شیرینی بعضی از مسئولین در دستگاههای نظارتی! و کشاندن هر روزۀاین بنده به پای میز محاکمه در کمیسیون فرهنگی مجلس و بازرسی ریاست جمهوری و پلیس امنیت و حتی شعبه های دادگاه کارکنان دولت و سه بار دستور رئیس جمهور وقت روی نامه معترضین و اعمال فشار از سوی وزیر وقت برای اجرای دستورات رئیس جمهور و مصاحبه های تند هنرمند نماها در مطبوعات و صدا و سیما علیه ما و حتی نام بردن و توهین در برنامه تلویزیونی تنها گوشه ای از فشارهای سخت و شکننده ای بود که برای این اقدام ساده و ابتدایی به تکلیف دینی بر ما وارد شد ولی بحمدالله، با پشتیبانی و حمایت برخی مسئولان دلسوز که ما را می شناختن و از حسن نیت ما برای اجرای احکام دین و جاری ساختن ارزشها  باخبر بودند، فشارها را دفع و کار خود را انجام دادیم.

البته مبارزه با مفاسد مالی و اخلاقی و تخلفات قانونی و ...قانونمند کردن آن حوزه حدیث مفصلی است که باید شرح مبسوط آن در جای دیگری بیاید، اما به خاطر دارم که در چند جلسه بحث و دفاع،گفتگوهای جالبی بین بنده و مسئولین استنطاق کننده درگرفت و بیان برخی از آنها خالی از لطف نیست.

یکی از مقامات فرهنگی دولت نهم که با شماتت بسیار در حضور چند چهره هنری! بنده را خطاب قرار داه بود می گفت شما با این کارهایتان پوست خربزه زیر پای دولت می اندازید.

عرض کردم: دولت شما شعارش عدالت محوری است در اجرای عدالت که اساسش اجرای حدود و احکام الهی است با پا روی خربزه بروید طوری نیست بلکه باید فرقتان را آماده شمشیر کنید و این جمله کمی تا قسمتی آتش هیجان و قهر او را فرونشاند و بحث تعدیل شد.

در یک جلسه دیگر که دو نفر از نمایندگان وقت کمیسیون فرهنگی مجلس با حضور چند نفر از همان هنرمندان! بازهم برای بازخواست و حتی تحدید ما تشکیل داده بودند، نماینده ای مرتب حرف های خوش آیند هنرمندان حاضر را می زد و بنده را سرزنش می کرد که شما با هنرمندان مثل کارگر افغانی رفتار کرده اید! و آنها را مجبور و آزادی آنها را سلب می کنید و هرچه بنده توجیه می کردم که ضوابط صحیح در محل کار و داشتن لباس مناسب و نشستن در جای مناسب برای زن و مرد کارمند یا هنرمند سلب آزادی نیست، و حتی مثال می زدم که وقتی به بخشی از بیمارستان یا یک کارخانه برای بازدید می روید، از شما می خواهند که لباس و روپوش مناسب یا کلاه آهنی و چکمه ایمنی بپوشید، آیا آنجا آزادی شما را سلب کرده اند یا ایمنی و سلامت شما را لحاظ کرده اند؟ باز هم طفره می رفت و دم از آزادی می زد و اینکه باید در انتخاب لباس و تیپظاهری و انتخاب محل نشستن کنار دوستان و همکاران خود آزاد باشند.

آخر به ستوه آمدم و گفتم شما تکلیف را مشخص کنید شما مسلمان هستید یا لیبرال!! آنچه شما می گوئید حرف مکاتب اومانیست و لیبرالیسم غرب است که الان از کرده خود پشیمان شده اند، ما حرف اسلام را می زنیم و شتر سواری دولا دولا نمی شود یا مسلمان هستیم و باید هرچه و هرجا و هر مقدار می توانیم به اوامر و نواهی الهی و احکام دین در فرهنگ و سیاست و اخلاق و اجتماع در حوزه مسئولیتمان عمل کنیم، یا اینکه راحت بگوئیم ما نمی توانیم به اسلام عمل کنیم و در سنگر مدیر مسلمان ننشینیم و در پی همان لیبرالیسم برویم که دلخواه نفسمان است.

بهرحال با سختی های زیاد آن دوره طی شد و با استقامتی که کردیم، فضای معاونت هنری بهبود یافت و کارایی و بازدهی خوبی داشت و موفقیت های بزرگی به دست آمد و حتی بسیاری از بانوان همکار، همیشه از آن اقدامات تشکر و قدردانی می کردند و اکثریت بانوان پوشش چادر و مابقی هم مانتو و مقنعه مناسب را انتخاب کردند و برای اولین بار نمازخانه ایجاد شد و اذان و نماز جماعت و زیارت عاشورا و محافل قرآنی و ستاد اقامه نماز و اردوهای زیارتی و مجالس جشن یا سوگواری درمناسبت های مذهبی در آن حوزه رایج شد و در جنشواره های بین المللی فجر و استانی و منطقه ای سهم بزرگی برای هنرهای دینی و عاشورایی و دفاع مقدس تعیین گردید و شعر فجر و هنرهای تجسمی فجر و موسیقی مقاومت و سمفونی های مذهبی متعدد پایه گذاری شد و بالاترین مشارکت را هنرمندانمتدین کشور در این دوره در برنامه های داخل و خارج کشور داشتند و تکیه بر ارزش ها و اصول معنوی و مذهبی نه تنهاباعث توقف و یا کاهش نشد، بلکه موجب رونق و اعتلای محسوس در امور هنری داخل و خارج کشور گردید.

ما مسلمان هستیم و نباید از اظهار مسلمانی خویش خجالت بکشیم و باید به کریمه «الاسلام یعلوا و لا یعلی علیه» ایمان داشته باشیم و ما نمی توانیم با مدیرانی فرهنگی!! که خجالت می کشند در راهرو فرودگاههای اروپا نماز بخوانند و قضا شدن نماز را به سهولت می پذیرند و نماز خواندن ما را هم کار بدی تلقی می کنند!! و حتی از نماز خواندن ما در حضور جماعت خارجی خجالت می کشند!! اسلام را اجرا کنیم و مدیریت اسلامی داشته باشیم و اینگونه افراد کم نیستند و متأسفانه تاروپود دستگاههای دولتی ما از اینگونه افراد پر شده است و به همین علت است که از بهمن 57 تا دی ماه 1384 در فضای تالار وحدت و ساختمانهای معاونت هنری اذان پخش نمی شد و نماز جماعتی تشکیل نمی شد زیرا می گفتند محیط هنری است و تمرین می کنند و تمرکز هنرمندان از بین می رود!!.

اقدام اخیر شهرداری تهران و تشکر آقای علی مطهری ازآقای قالیباف بارقه امیدی است که باید با حمایت نیروهای مؤمن و مدیران با اخلاص در سطوح مختلف گسترش یابد و یقیناً از مفاسد جامعه می کاهد و ارزشها و باورهای دینی را تقویت خواهد کرد و از ملامت ملامت گران لیبرال مسلک نباید واهمه کنند، و ما مسلمانیم و باید تکلیف مان یکسره معلوم باشد، یا مسلمان یا لیبرال، جمع هر دو محال است.

 

 

 

  • دبیرخانه دین پژوهان
۲۱
تیر
 آیت پیمان
توطئه گران وفتنه سازان جریان مرکب آمریکایى ، انگلیسى ، اسرائیلى ، وهابى داعش ،ترفند شومى را شعار محورى خود کرده اند  ونام آن را (غزوه داعش با حکومت صفوى)گذاشته اند ودر طراحى این شعار وجایگزینى عنوان صفوى با شیعى ورافضى در پى تحریف حقیقت و انحصار دادن ماهیت وموجودیت تشیع به ایران هستند تا بلکه بتوانند از تعصبات قومیتى وحساسیت هاى ملى گرایانه محمل جدیدى براى اغفال مسلمانان بسارند وبا ایجاد تفرقه عمیق بین فرق ومذاهب اسلامى ،  به پیشبرد هدف نهایى وکهنه خود براى حاکم شدن اسلام دروغین آمریکایى در ممالک اسلامى جامه عمل بپوشانند.                                                              
ایرانى خواندن تشیع شبهه قدیمى است که حربه جدید دشمنان اسلام ناب محمدى شده است ودر فتنه داعش به طور هدفمند و سازمان یافته اى در حال گسترش است  تا آنجا که روحانى نماى منحرفى بنام الصرخى نیز با همین شعار به کمک فتنه داعش آمد و در هفته گذشته اقدام به آشوب ودگیرى خونبن در حومه کربلا نمود.
ضرورت دارد که عالمان ومورخین  ومحققین دین پژوه از تمامى امکانات ورسانه ها براى پاسخگویی به این شبهه و زدودن زنگارهاى آن از ذهن مسلمانان جهان استفاده نموده وغفلت نورزند.
ایرانیان چگونه شیعه شدند؟
سؤالی که دراین نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت، این است که چگونه ایرانیان به سوی تشیع گرایش یافتند.؟
سابقه دین اسلام در سرزمین ایران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمی‏گردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجری و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» .اما سؤال اساسی این است که به رغم ورود اسلام به ایران در دوره خلفا و همچنین به رغم آنکه ایرانیان قرون اولیه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اینک شاهد اکثریت ایرانیان شیعی هستیم؟
در این نوشته، بحث کلامی مطرح نیست. بلکه از دیدگاه "جامعه‏شناسی تاریخی" بررسی می‏کنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شیعه شوند.

در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:

1. پاسخ های نادرست و افسانه‏ای.

2. پاسخ صحیح و منطقی.

در اینجا ضمن طرح چند پاسخ افسانه‏ای و نقد آنها، در انتها پاسخ صحیح را ارائه خواهیم کرد.

1. پاسخ‏های نادرست و افسانه‏ای:

1 ـ 1. ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو دختر یزدگرد سوم از سلسله ساسانی، باعث علاقه ایرانیان به اهل بیت(ع) و در نتیجه تشیع ایرانیان شده است.

نقد این پاسخ:

اولاً: اساس چنین داستانی صحیح نیست.

ثانیاً: لازمه‏ی صحت این داستان آن است که ایرانیان می‏بایست به خود سلسله ساسانیان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالی که ایرانیان اجازه داده‏اند تا این سلسله براحتی فرو بپاشد و حتی یزدگرد نیز پا به فرار گذاشت و در شهرهای مختلف ایران آواره بود تا این که سرانجام توسط "آسیابانی ایرانی" در "مرو" کشته شد.

ثالثاً: پاسخ دیگری هم شهید مطهری می‏دهد و آن اینکه تعدادی از امویان هم با ساسانیان پیوند زناشویی بستند. پس چرا ایرانیان نسبت به امویان علاقه‏مند نشدند؟

2 ـ 1. ایرانیان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده‏اند. وقتی ایران توسط مسلمانان فتح شد، ایرانیان مجبور بودند در ظاهر بگویند ما مسلمان شده‏ایم و الا کشته می‏شدند یا باید جریمه می‏پرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول می‏کردند اما در واقع همان عقاید زرتشتی‏گری و عقاید قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شیعه. پس تشیع، مذهبی است که در اصل به دست ایرانیان ساخته شده و ربطی به اسلام ندارد، بلکه مذهبی ایرانی است.

نقد این پاسخ:

اولاً: این نظریه زمانی می‏تواند صحیح باشد که رهبران اصلی شیعه ایرانی باشند؛ در حالی که همه رهبران اصلی شیعه که ائمه معصومین علیهم السلام هستند، عرب هستند.

ثانیاً: این نظریه در صورتی صحیح است که شیعیان اولیه همه ایرانی باشند در حالی که جز تعداد کمی از شیعیان اولیه ـ نظیر «جناب سلمان فارسی» ـ غالب شیعیان از عرب‏ها بودند.

ثالثاً: نظریه فوق وقتی می‏تواند صحیح باشد که منابع و متون اصلی شیعه با سایر مسلمانان تفاوت می‏داشت و می‏بایست این تفاوت در منابع ایرانی خود را نشان دهد. در حالی که اینطور نیست. اولین منبع اصلی مسلمان قرآن کریم است که شیعه و غیر شیعه به آن اعتقاد دارند. دومین منبع سنت است. اجماع هم به همان کتاب و سنت برمی‏گردد و عقل به مستقلات عقلیه باز می‏گردد که اختصاص به ایرانیان ندارد بلکه مربوط به همه است.

رابعاً: نظریه فوق وقتی می‏توانست قرین واقع باشد که ایرانیان از همان قرون اولیه تماماً شیعه باشند. در حالی که ایرانیان در این دوره‏ها غالباً غیر شیعه بوده و به اسلام اهل سنت گرایش داشتند و اکثر رهبران اهل سنت هم از ایرانیان بودند. همچنین مؤلفان متون دینی اهل سنت اکثراً ایرانی هستند و این نکته‏ای است که شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران می‏آورد.

خامساً: رهبران و دانشمندان شعیه تا قرن دهم اکثراً غیرایرانی بودند و خارج از ایران زندگی می‏کردند. «شیخ مفید»، «سید مرتضی»، «محقق حلی»، «شهید اول و ثانی» و علمای جبل عامل که بعدها به دعوت صفویه به ایران آمدند و همچنین «محقق کرکی» که حوزه‏های علمیه شیعه را در ایران و عراق و مناطق دیگر گسترش داد، همه غیرایرانی بودند. این نکته صحیح است که فرهنگ، زبان و زمان و مکان و رسم و عادات در آموزه‏های مذهبی تأثیرگذار است. اما اینگونه نیست که این عوامل سبب شوند یک مذهب تشیع خاص ایرانیان تأسیس شده باشد. اتفاقاً فقه شیعی بر عنصر زمان و مکان، تاریخ و غیره تأکید فراوان دارد. بنابراین، تأثیر و تاثر قابل انکار نیست ولی مسأله نمی‏تواند تعیین کننده باشد.

برخی آموزه‏های فلسفی قبل از اسلام به بعد از اسلام هم منتقل شده است. بعضی از عادات و داستان‏ها هم منتقل شده است. در واقع ایرانیان برخی از میراث‏های خود را حفظ کرده‏اند، اما آن را هرگز جزیی از تشیع ندانسته‏اند. بلکه یکسری از این مسائل مربوط به آداب و رسوم ملی ماست که ربطی به تشیع ندارد. مثل زبان فارسی، عید نوروز و... ایرانیان هیچ گاه زبان فارسی را رها نکردند. زیرا بین اسلام و ایران تضادی نبوده است. بلکه در مواردی که تعارضی وجود داشته، ایرانیان خود به نفع اسلام از آن دست کشیده‏اند و اسلام را مقدم دانسته‏اند.

3 ـ 1. ایرانیان تا قرن دهم سنی بودند. از آن پس با زور صفویان به شیعه گرایش یافتند. زیرا شاه اسماعیل صفوی وقتی در تبریز تاج گذاری کرد، بسیاری از سنی‏ها را قتل عام نمود.

نقد پاسخ فوق:

اولاً: شاه اسماعیل یک جوان 14 ساله بود و نمی‏توان پذیرفت که وی بدون حمایت شیعیان به قدرت رسیده باشد. زیرا منطقی نیست که حامیان وی از سنی‏ها باشند و علیه مذهب خود، شاه اسماعیل را به نفع مذهب تشیع حمایت کنند. بنابراین، در ایران آن زمان شیعیان زیادی وجود داشته‏اند که صفویه به اتکای آنان توانسته‏اند قدرتی تشکیل دهند و در برابر عثمانی که یک امپراتوری پر قدرت مدعی سنی بود، بایستند و مقابله کنند و در نهایت حکومت تشکیل دهند.

ثانیاً: در تاریخ ثابت نشده است که صفویه با زور شمشیر شیعه را در ایران به وجود آورده باشند. البته به صورت جزیی و موردی، اهل سنت مورد آزار صفویان واقع می‏شدند، چنانکه شیعیان مورد آزار عثمانی‏ها قرار می‏گرفتند. روشن است که عمل هر دو حکومت نادرست و غیراسلامی بوده است.

2. پاسخ صحیح و منطقی:

نخست باید بپذیریم که استقرار و نفوذ یک مذهب در میان یک قوم، امری نه دفعی بلکه به صورت تدریجی است. ما نباید به دنبال تاریخ خاص و معینی باشیم. به نظر می‏رسد از زمانی که اولین ایرانی به تشیع گرایش یافته تا زمانی که تشیع در ایران فراگیر شد و اکثریت ایرانیان را شیعیان تشکیل دادند، حدود 10 قرن به طول انجامیده باشد.

اتفاقاتی که طی 10 قرن اولیه اسلام در ایران به وقوع پیوست باعث فراگیری تشیع در ایران شد که به اجمال می‏توان آنها را اینگونه مرور کرد:

1 ـ 2. نخست آنکه «جناب سلمان» صحابه با وفای پیامبر و اهل بیت، فردی ایرانی و شیعی بود. در یمن نیز ایرانیانی وجود داشتند که متمایل به سمت اهل بیت بودند. یمن توسط حضرت علی (ع) و در زمان حیات رسول اکرم (ص) به اسلام ایمان آورد و اهل یمن از همان زمان با حضرت علی (ع) آشنا شدند؛ در حالی که ساحل خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ ایران بود.

2 ـ 2. در دوره خلیفه دوم، وی تبعیض‏هایی بین عرب و عجم قائل شد که موجب آزردگی خاطر ایرانیان گردید. پس از کشته شدن خلیفه دوم به دست یک ایرانی، فرزند وی چند تن از ایرانیان موجود در مدینه را به قتل رساند. اما وقتی حضرت علی(ع) به حکومت رسید اعلام کرد که بین عرب و عجم تفاوتی نیست و عرب هیچ گونه فضلی بر عجم ندارد و این باعث شد تا ایرانیان به حضرت علی(ع) گرایش پیدا کنند. همچنانکه «امام زین العابدین(ع)» با خریدن و آزاد کردن تعداد زیادی از بردگان و بندگان غیر عرب، جمعیت زیادی از موالیان در مدینه ایجاد کرد که محب اهل بیت(ع) بودند.

3 ـ 2. پس از شهادت حسین بن علی(ع) ایرانیان متوجه شدند از اسلام دو قرائت وجود دارد: اسلام یزیدی و اسلام حسینی. بنی امیه با آن سابقه ظلم‏ها و اعمال تبعیض‏ها نمی‏توانست در قلوب ایرانیان جایی داشته باشد و به صورت طبیعی ایرانیان به سوی امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند و بعدها در سقوط بنی امیه بیشترین کمک‏ها را نمودند. زیرا بنی عباس با شعار حمایت از آل محمد (ص) قیام کردند. اما بعد معلوم شد که این جریان نیز با جریان اهل بیت فاصله دارد.

4 ـ 2. در طول تاریخ، برخی از شاگردان امام جعفر صادق و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ در ایران حضور یافتند و به طور گسترده مکتب اهل بیت(ع) را تبلیغ کرده و ایرانیان را به مذهب آنان دعوت می‏کردند.

5 ـ 2. حضور حضرت امام رضا(ع) در خراسان عامل دیگری است. یکی از دلایلی که «مأمون» می‏خواست امام رضا(ع) را ولیعهد کند، مقابله با عرب‏هایی بود که از برادرش «امین» حمایت می‏کردند. تحلیل وی این بود که با ولایت عهدی امام رضا(ع) هم ایرانیان شیعی را به سوی خود جذب خواهد کرد و هم شیعیان عرب؛ و این باعث تقویت قدرت وی و ضعف امین خواهد شد.

6 ـ 2. بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانیقی» و دیگر خلفای ستمگر به ایران آمدند و پراکندگی آنان در سراسر ایران عامل دیگری در گسترش تشیع در ایران بود. همانطور که حضور «حضرت معصومه(س)» در قم، «حضرت شاه چراغ(ع)» در شیراز و «حضرت عبدالعظیم(ع)» در ری، از دلایل مهم روی آوری مردم ایران به سمت تشیع است.

7 ـ 2. در عصر سلاطین شیعه‏ی آل‏بویه موجبات تبلیغ مکتب اهل بیت(ع) بیش از پیش فراهم شد و کتب مهم شیعی مثل تهذیب، استبصار، کافی و من لایحضره الفقیه در این زمان تألیف شد. بزرگانی چون شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی و سید رضی توانستند در این عصر اسلام شیعی را به مردم معرفی نمایند.

8 ـ 2. در دوره ایلخانان، حضور علامه حلی به مدت 10 سال در ایران و آزادی وی در بیان احکام و مهارت او در فقه و کلام و نیز تلاش‏های «خواجه نصیر الدین طوسی» عامل دیگری در این زمینه است.

9 ـ 2. حلقه آخر این جریان تاسیس دولت صفویه و اعلام تشیع به عنوان مذهب رسمی و حضور و دعوت از علمای شیعه از سراسر جهان اسلام است. این همه سبب شد تا بالاخره در عصر صفویه پس از طی 10 قرن، اسلام شیعی در ایران گسترش یابد و به صورت یک مکتب و مذهب فراگیر در این کشور معرفی شود.

درپایان چند نکته را تصریح مینماید: 1 - فقط ایران نیست که شیعه اهل بیت علیهم السلام هستند بلکه افغانستان ، پاکستان ، هند ، عراق ، سوریه ، ترکیه ، آذربایجان و... حتى کشورهای عربی خلیج فارس هم مثل بحرین و کویت بلکه حتى خود مدینه منوره نیز شیعیان اهل بیت در آنها سکونت می کنند ، پس چرا فقط به ایران این پرسش را متوجه می کنند که از چه زمانی ایران شیعه شد ! پاسخ هم یکی است : مردم تشنه حقیقت هستند ، هر جا نور قرآن و اهل بیت بتابد مردم هدایت می شوند حتى در قلب ممالک کفر مثل آمریکا و چین و روسیه و... ، پس پرسش درست این است که : (( چرا دیگران شیعه نشدند ؟)) 2 - با مطالعه تاریخ شهر قم و دیگر شهرها می توان به برخی از اسباب تشیع پی برد ، مثلا حضرت معصومه سلام الله علیها وقتی به قم تشریف آوردند (( شیعیان )) قم به استقبال آن حضرت آمدند ، همچنین آقا امام هشتم علیه السلام در نیشابور که حدیث سلسلة الذهب را فرمودند عده زیادی راوی ، قلم به دست آن حدیث شریف را نوشتند ، مشهد اردهال کاشان ، و شهر ری و دیگر شهرها هم این چنین است . 3 - دلسوزی و زحمت بسیار زیاد علماء شیعه در زمانهای پیشین بسیار مؤثر بوده ، با تالیفات فراوان و سخنرانیها و مناظرات و گفتگوهایشان این مذهب به دست ما - به امانت - رسید ، و چه بسیار که در این راه به شهادت رسیدند . 4 - اساسا این طرز نگرش به مسائل که (( ایرانیان چگونه شیعه شدند؟ )) بوی نژاد پرستی می دهد و انگار فرقی بین عرب و عجم هست که می گویند : ایرانیان ...بله از جهت تاریخی می شود به این امور پرداخت ولی چرا فقط به تشیع ایرانیان با دید تعجب نگاه می کنند ؟ شاید به خاطر این است که تعداد شیعیان ایران زمین از ممالک دیگربیشتر است که در نتیجه قدرت و نفوذ آنها بیشتر خواهد بود ، و شاید هم چون بسیاری از علماء شیعه از همین دیار هستند ، و شاید هم دشمنان شیعه از دست شیعیان ایرانی خیلی ضربه دیدند ، و پاسخ آخر که نزدیک به نظر می رسد همان تبعیض نژادی است که دشمنان اهل بیت نسبت به غیر عرب روا می داشتند - خصوصا ایرانیها - که از زمان عمر بن الخطاب شروع شده و تا امروز ادامه دارد ، و این خود یک بحث مفصل در تاریخ و احادیث دارد که چرا عمر با ایرانیان مشکل داشت !!! در آخر هم مناسب می دانم روایتی از امام ششم علیه السلام را که شیخ صدوق در علل الشرائع نقل فرموده ذکر کنیم : المؤمن علوی لانه علا فی المعرفة ، و المؤمن هاشمی لانه هشم الضلالة ، و المؤمن قرشی لانه اقر بالشیء الماخوذ عنا ، و المؤمن عجمی لانه استعجم علیه ابواب الشر ، والمؤمن عربی لان نبیه صلى الله علیه و آله عربی و کتابه المنزل بلسان عربی مبین ، و المؤمن نبطی لانه استنبط العلم ....مؤمن علوی است و هاشمی و قرشی و عجمی و عربی و نبطی و...یعنی همه مؤمنین این صفات را دارند و نباید مؤمنین احساس برتر بینی نسبت به دیگر مؤمنین داشته باشند ، نه فقط احساس برتری نکنند بلکه احساس بیگانگی بین مؤمنین روا نیست . و غافل نباشیم که روند تشیع باید رو به جلو باشد هم از جهت علمی و عملی و هم از جهت کثرت نسل که متاسفانه در زمان ما به حق شیعه جفا شده است ، و العاقل تکفیه الاشارة با آرزوی پیروزی شیعیان و سر افرازی آنها به دست با کفایت امام زمان عجل الله تعالِ فرجه الشریف
  • دبیرخانه دین پژوهان